۱۳۹۴ مرداد ۸, پنجشنبه

آغاز محکومیت دو شهروند بهایی در یزد

آغاز محکومیت دو شهروند بهایی در یزد

خبرگزاری هرانا ـ دو شهروند بهایی ساکن یزد به نام های “اعظم مطهری (اتحادی)” و “ناطقه نعیمی (باغی)” در روز سه شنبه ۱۴ مهر ماه جهت گذرانیدن دوره محکومیت، خود را به زندان یزد معرفی نمودند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، “ناطقه نعیمی” به دو سال حبس تعزیری و “اعظم مطهری” به یک سال حبس تعزیری محکوم می باشند.
قابل ذکر است محکومیت این دو شهروند بهایی در حالی آغاز گردید که همسر “ناطقه نعیمی” به نام “فریبرز باغی” و فرزند “اعظم مطهری” به نام “شمیم اتحادی”، ماه هاست که در حال گذراندن محکومیت در زندان یزد هستند.
یاداوری می شود که هم اکنون سیزده شهروند بهایی در زندان یزد، در بند عقیدتی زندان در حال گذراندن دوره محکومیت خویش هستند که اسامی ایشان بدین ترتیب است: “شمیم اتحادی- خسرو دهقانی- فریبرز باغی- فرح باغی- مهران اسلامی- فرحناز میثاقیان- ایرج لهراسب- فریبا اشتری- ایمان رشیدی- شبنم متحد- نغمه فارابی- اعظم مطهری و ناطقه نعیمی”.
 منبع:https://hra-news.org/fa/prisoners/a-2504

انتقال هفت زندانی سنی‌مذهب به زندان رجایی شهر کرج

انتقال هفت زندانی سنی‌مذهب به زندان رجایی شهر کرج

خبرگزاری هرانا – هفت زندانی سنی‌مذهب بر خلاف اصل تفکیک جرائم به بند هفت زندان رجایی شهر کرج منتقل شدند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این زندانیان مقارن با عید قربان ۱۳۹۳ در مهاباد بازداشت و و پس از بازجویی در اداره اطلاعات مهاباد و ارومیه به بند ۲۰۹ اوین انتقال یافته بودند، سامان سلطانی، چیا سلطانی، سلیمان پیروتی، جمشید پیروتی، شورش آینه بوکانی، شورش قهرمان دوست و رحمت خوش خواهش اسامی زندانیانی است که هم اینک در بند هفت سالن ۲۱ زندان رجایی شهر نگهداری می شوند.
اگرچه از دلایل بازداشت و اتهامات این زندانیان اطلاع دقیق و رسمی در دست نیست ولی خود آنها “تبلیغ مذهبی” را به عنوان دلیل بازداشت مطرح کرده اند.
گفتنی است مسئولین زندان رجایی شهر کرج علیرغم درخواست این زندانیان و برخلاف اصل تفکیک جرائم، تا کنون از انتقال این هفت زندانی به سالن ده زندان رجایی شهر که ویژه زندانیان سنی‌مذهب است، امتناع کرده اند.
 منبع:https://hra-news.org/fa/prisoners/a-2510

۱۳۹۴ مرداد ۷, چهارشنبه

فریبا کمال آبادی؛ بیش از هفت سال بدون مرخصی

فریبا کمال آبادی؛ بیش از هفت سال بدون مرخصی

خبرگزاری هرانا- فریبا کمال آبادی، از زندانیان بهائی محبوس در بند زنان زندان اوین با گذشت بیش از هفت سال از زمان بازداشت همچنان بدون مرخصی در زندان به سر می برد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، فریبا کمال آبادی، از زندانیان بهائی محبوس در بند زنان زندان اوین و عضو هیات ۷ نفره سران بهایی که به “یاران ایران” معروف است از اردیبهشت ماه ۱۳۸۷ در بازداشت به سر می برد و از امکان مرخصی در تمام این مدت برخوردار نبوده است.
بنا به همین گزارش درتمام مدت بازداشت این زندانی بهائی، حتی برای خواستگاری و یا ازدواج یکی از فرزندان و یا بچه دار شدن فرزند دیگرش هم به این زندانی بهائی اجازه مرخصی داده نشده است.
فریبا کمال آبادی، از جمله شهروندان بهائی که به “یاران ایران” معروف هستند در اردیبهشت ۸۷ توسط نهادهای امنیتی بازداشت شد. این زندانی بهائی پس از بیش از ۱۱۴ روز انفرادی و ۲۷ ماه نگه داشته شدن در وضعیت بازداشت موقت به زندان رجائی شهر و پس از آن به زندان قرچک ورامین منتقل شد. فریبا کمال آبادی از ۴ سال پیش در زندان اوین در حال تحمل حبس ۲۰ ساله خود است. حبسی که در صورت اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی امکان کاهش به ده سال را دارد و با توجه به گذراندن بیش از دوم سوم از این ده سال، امکان آزادی این زندانی زن بهائی و مادری که ازدواج و بچه دار شدن فرزندانش را از درون زندان دیده است می تواند مهیا شود.

 منبع:https://hra-news.org/fa/prisoners/a-2468

۱۳۹۴ مرداد ۶, سه‌شنبه

مرگ یک جوان افغانستانی در بازداشت نیروی انتظامی آذربایجان غربی

مرگ یک جوان افغانستانی در بازداشت نیروی انتظامی آذربایجان غربی

خبرگزاری هرانا ـ یک جوان اهل کشور افغانستان در منطقه مرزی نزدیک چالدران در استان آذربایجان غربی به دلیل آنچه ضرب و شتم و عدم رسیدگی پس از آن توسط نیروی انتظامی در پاسگاههای مرزی این منطقه خوانده شده در گذشت. خانواده این جان باخته با نگارش نامه ای خواستار آن شدند تا پرونده در محاکم قضایی پیگیری شده و عامل یا عاملین مرگ او به دست قانون سپرده شوند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، علیرضا رضایی جوان افغانستانی است که در منطقه چالدران به دلیل آنچه ضرب و شتم و عدم رسیدگی پس از آن توسط نیروی انتظامی در پاسگاههای مرزی این منطقه خوانده شده جان باخت. این جوان به همراه تنی چند از اتباع کشور افغانستان به اتهام تلاش برای عبور غیرقانونی از مرز ایران به سمت ترکیه توسط نیروهای انتظامی در این منطقه بازداشت شده بودند و پس از برخورد نیروی انتظامی با ایشان این جوان دچار حمله قلبی شده و درگذشت.
خانواده این جوان افغانستانی در نامه ای خطاب به دولت و جامعه مدنی ایران و افغانستان خواهان پیگیری و تحقیق در ارتباط با علل مرگ علیرضا رضایی و همچنین برخورد انسانی با پناهندگان افغانستانی که قصد عبور از مرزها را دارند، شدند.
خانواده علیرضا رضایی در بخشی از این نامه که نسخه ای از آن در اختیار هرانا قرار گرفته است، رویداد پیش آمده را چنین روایت می کنند:
“یکشنبه ۲۹ سنبله (شهریور) یکهزار و سیصد و نود چهار، بین گرگ و میش صبحگاهی در یکی از دره های منتهی به مرز بین ایران و ترکیه در علاقه داری (بخشداری) دشتک ولسوالی ( شهرستان) چالدرانِ ولایت (استان) آذربایجان غربیِ ایران، یک گروه هفت نفری از اتباع کشور افغانستان، شامل یک دختر نوجوان، سه کودکِ چهارده، یازده و ده ساله و سه جوان بیست تا بیست و پنج ساله توسط سربازانِ هنگ مرزی به جرم تلاش برای عبور غیر قانونی از مرز، بازداشت و به حوزه (پاسگاه) مرزی منتقل می شوند. در حین انتقال گروه توسط سربازان به حوزه یکی از جوانان دچار حمله قلبی شده و فوت می کند، همانند بسیاری از پناهندگان غیر مجاز افغانستانی که در صدد عبور از مرز ایران و ترکیه برای جستجوی زندگی جدید هستند و یا توسط تیراندازی و یا سقوط از کوه و … جان می سپارند.
متاسفانه این روایت ساده جزییاتی دارد که آن را به دردی جانکاه و رنجی سخت بدل نموده است. علیرضای ما بدلیل انسان انگاشته نشدن از سوی سربازانی که او و همراهانش را بازداشت کرده بودند درگذشت. آنها تمام شب را راه رفته بودند و علیرضا که نگران کودکان و دختر نوجوان همراه خود بود از سوار شدن بر اسبانی که قاچاقچیان برای سهولت عبور از کوهها فراهم کرده بود امتناع می کند و کودکان و همراهان را بر اسب می نشاند و خود پیاده و کمی با فاصله پیشتر از دیگران، در تاریکی مطلق کوه و دره سنگلاخی را طی می کند، پلیس بدون اخطار قبلی اقدام به تیراندازی می کند و علیرضا با شنیدن صدای تیراندازی و فریاد کودکان به سرعت خود را به آنها می رساند و در محاصره قرار می گیرد. حمله و تیراندازی ناگهانی سربازان در تاریکی و خستگی مفرطِ چندین ساعت کوهپیمایی باعث شوک شدیدی بر علیرضا می شود و حالش را بد می کند ولی بعد از آن تمام گروه از سوی سربازان مجبور به بالا رفتن از کوه به مدت سی تا چهل دقیقه برای رسیدن به پاسگاه مرزی می شوند. یکی از همراهان وی متوجه حال وخیم وی می شود و از سربازان می خواهد که کمی به آنها اجازه استراحت بدهند اما پاسخی چیزی جز لت و کوب شدن شدید توسط سربازان و صدمه دیدن بیشتر علیرضا نیست و همراهانش در حالیکه او را با خود به دنبال می کشند، به راهشان ادامه می دهند اما در صد متری پاسگاه علیرضا از حال می رود و بر زمین می غلطد.
یکی از سربازان برای آوردن وسیله ای به پاسگاهی که تنها صد متر فاصله دارد می رود و این رفتن و وسیله نقلیه را آوردن بیست دقیقه به طول می انجامد. بعد از رسیدن به پاسگاه، همراه علیرضا متوجه می شود که ضربان قلب وی بسیار کند و ضعیف شده است و رنگ لبها و صورت به کبودی گراییده است و تنفس وی  نامنظم است و بعد از چند لحظه قلب وی از حرکت باز می ایستد. سربازان به فریادها و درخواست همراهان برای کمک به وی توجه نمی کنند و یکی از همراهان با تنفس مصنوعی و ماساژ قلبی موفق می شود وی را باز گرداند. علیرضا کماکان در بیهوشی به سر می برد اما نفس می کشد و برای چند لحظه چشمانش را باز می کند. کماکان همراهان وی از سربازان درخواست کمک می کنند ولی هر بار با ضرب و شتم آنها مواجه می شوند و در پاسخ به آنها با خونسردی سنگدلانه می گویند بگزارید بمیرد تا درسی باشد برای دیگران.
قلب علیرضا رضایی ده دقیقه بعد از حمله اول به طور کامل از کار می ایستد و او در مقابل دیدگان کودکان همراه و در آغوش خواهرزاده اش جان می دهد. بدن بیروح او در حالی که سه کودک و یک دختر جوان که خواهرزاده های او هستند و در آغوشش گرفته اند توسط یک وسیله نقلیه به پاسگاه دیگری در چالدران منتقل می گردد و سپس به خانواده اش تحویل داده شده و بعد از دو روز در گورستان امامزاده حمزه خاتون آباد پاکدشت در استان تهران به خاک سپرده می شود.”
این خانواده همچنین در این نامه با شرح وضعیت فرزندشان و توضیح این مسئله که در صورت رسیدگی پزشکی امکان نجات فرزندشان بوده است می نویسند:
“بین اولین نشانه های وخیم شدن حال وی تا زمان مرگ چهل دقیقه فاصله است و به یقیق در این مدت می توان امکان دسترسی به کمکهای اولیه و یا اکیپ پزشکی را مهیا نمود. اما جدا از تمام قانونهای نوشته و یا عرفی موجود درباره رابطه بین پلیس و فرد بازداشت شده، قانونی وجود دارد به نام انسانیت و یا وجدان انسانی. سربازان و یا صاحب منصبانی که باعث این واقعه اسفناک شدند، شاید پیرامون خود جوانانی داشته باشند به همان سن و سال و خانواده ای و عزیزانی. هیچگاه آرزو نمی کنیم که آنها در موقعیت مشابه قرار بگیرند، اما می خواهیم سوال کنیم که آیا علیرضا رضایی همانند جوانان شما یک انسان نبود و قلبهایی برای او نمی تپید؟ آیا او پاره تن انسانهای دیگری نبود که به سادگی از کمک رساندن به او گذشتید و بدن رنجور  و آسیب دیده اش را آماج ضربات قنداق تفنگ و پوتین هایتان کردید؟ آیا او چون شما حق نفس کشیدن، زیستن و آرزو پروریدن را نداشت؟ می دانیم که از دید شما او تنها یک افغانی بود، به همین سادگی!”
در پایان این نامه نیز خانواده این جوان افغانستانی خواستار توجه دولت های ایران و افغانستان و جوامع مدنی دو کشور به مسئله رفتار انسانی با پناهندگان افغانستانی شده و تقاضا کردند که پرونده علیرضا رضایی در محاکم قضایی پیگیری شده و عامل یا عاملین مرگ او را به دست قانون بسپارند.

۱۳۹۴ مرداد ۵, دوشنبه

حضور اعتراضى فعالین مدنى و خانواده زندانیان مقابل لاستیک دنا / گزارش ویدئویى

حضور اعتراضى فعالین مدنى و خانواده زندانیان مقابل لاستیک دنا / گزارش ویدئویى

خبرگزارى هرانا – ویدئوى کوتاه زیر حضور اعتراضى جمعى از فعالین مدنى و خانواده هاى زندانیان سیاسى و مدنى را مقابل ساختمان لاستیک دنا روایت مى کند، در این تجمع دکتر ملکى، مادر سعید زینالى گمشده کوى دانشگاه، مادر امید على شناس فعال مدنى زندانى، جمعى از هواداران محمدعلى طاهرى و جمعى از فعالین مدنى و حقوق بشر حضور داشتند، مادر امین انوارى فعال مدنى جوانى که به تازگى بازداشت شده نیز براى اولین بار در این تجمع حضور داشت و خواستار آزادى فرزندش شد.
لینک مستقیم به یوتوب: https://youtu.be/hGv8DtAZQJk
Video Player
منبع: https://hra-news.org/fa/uncategorized/a-2472

۱۳۹۴ تیر ۲۹, دوشنبه

محرومیت از مرخصی یک استادمجازی بهائیان

نسیم باقری؛ محرومیت از مرخصی یک استاد دانشگاه مجازی بهائیان

خبرگزاری هرانا- نسیم باقری، از اساتید دانشگاه مجازی بهائیان محبوس در بند زنان زندان اوین در تمام طول دوران بازداشت خود از مرخصی محروم بوده و دادستانی با درخواست های او و خانواده اش برای مرخصی مخالفت می کند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نسیم باقری، از اساتید دانشگاه مجازی بهائیان که هشتم اردیبهشت ۱۳۹۳ جهت اجرای حکم زندان ۴ ساله خود توسط ماموران وزارت اطلاعات دستگیر و به بند زنان زندان اوین منتقل شده است، در تمام طول بازداشت تا کنون از مرخصی محروم بوده و با درخواست های مرخصی ایشان و خانواده توسط علی خدابخش، معاون دادستان تهران مخالف می شود.
گفتنی تا به حال دو بار برای این شهروند بهائی تقاضای مرخصی شده است که هر دو بار نیز با مخالف آقای خدابخش روبرو گردیده و این در حالی است که هیچگاه دلیل مشخصی برای این مخالف از سوی این مقام دادستانی ذکر نشده است.
نسیم باقری به حکم دادگاه انقلاب تهران به چهار سال حبس تعزیری به اتهام تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت کشور از طریق عضویت در موسسه غیرقانونی محکوم شد. مراد از موسسه غیرقانونی، دانشگاه مجازی بهاییان ایران است که وظیفه تدریس به دانشجویان محروم از تحصیل بهایی را به عهده دارد.


منبع: https://hra-news.org/fa/prisoners/a-2484

۱۳۹۴ تیر ۲۷, شنبه

بازداشت یک فعال مدنی در مشکین شهر

بازداشت یک فعال مدنی در مشکین شهر

خبرگزاری هرانا – سینا ارشادی، فعال مدنی مشکین شهری توسط اداره اطلاعات این شهر بازداشت شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سینا ارشادی، فعال مدنی شهر مشکین شهر امروز به ستاد خبری اداره اطلاعات این شهر احضار و پس از حضور در این ستاد خبری بازداشت شد.
بنا به همین گزارش تاکنون خبری از دلیل بازداشت و یا مکان نگه داری این فعال مدنی مشکین شهری منتشر نشده است.
سینا ارشادی، ۲۲ ساله ساکن شهر مشکین شهر و دارای یک مغازه لبنیات فروشی است.
گفتنی است که همزمان با شروع مدارس در مهر ماه، دیوارنویسی های گسترده ای در شهرهای آذربایجان در خصوص لزوم تدریس زبان مادری انجام شده است و گمان می رود این احضارها و بازداشت ها در این خصوص باشد.



منبع: https://hra-news.org/fa/prisoners/a-2454

۱۳۹۴ تیر ۲۲, دوشنبه

دلایل مهم رشد فقر در ایران

دلایل مهم رشد فقر در ایران




بدون تردید فقر ونابرابری های اقتصادی از زمرۀ مهمترین معضلات جامعه یک کشور است که از جایگاه ویژه ای دربین دیگرمسایل اجتماعی که در جامعه ها وجود دارد برخورداراست .فقر از بنیادی ترین مشکلات وناهنجارترین دردهای زندگی است که با وجود بیشرفت وتوسعه گسترده در جوامع بشری میزان آن نه تنها کاسته نشده بلکه برطبق آمارهای موجود درحال افزایش نیز هست .بخش مهمی از فقر درجهان در اثر ظلم وبهره کشی واستعمار است ازمیان پیش از 180 کشورجهان حدود 25 کشور دارای بالاترین درآمد هستند .ایران در زمرۀ کشورهای با درآمد متوسط بالا می گیرد اما به رغم داشتن درآمدسرانه متوسط به بالا وهمچنین اقدامات صورت گرفته در زمینه فقرزدایی ومبارزه با فقرپیش از 10 میلیون نفر از جمعیت ما زیرخط فقر مطلق وپیش از 30 میلیون نفرآنها زیرخط فقر نسبی بسر می برند .                                                                                                                             
بیکاری یکی از مهمترین عوامل موثردرفقرجامعه است من آماری را خدمتون عرض کنم که توسط مرکزآمارایران براساس طرح سرشماری عمومی سال 1385 که پرجمعیت ترین استان کشور،تهران با 13 میلیون 413 هزارنفر و کم جمعیت ترین استان ایلام با 545هزارنفر تشکیل می دهدوتعدادخانوارهای ایرانی نیز براساس این سرشماری 17 میلیون و495 هزارو646 خانوار بر آورد گردیده است جمعیت ایران در حال حاضر 72میلیون نفریعنی دوبرابرجمعیت آن در زمان وقوع انقلاب 57 است . مرکز آمار ایران بر اساس طرح سرشماری عمومی وبر اساس اطلاعات توزیع جمعیت کشور در رده های عمده سنی در سال 1385، جمعیت صفر تا 9 ساله 56/15 درصد جمعیت کل کشور، افراد 10 تا 19 ساله 89/21 درصد، 20 تا 29 ساله 03/23 درصد ، 30 تا 64 ساله 33/43 درصد و افراد 65 ساله به بالا 19/5 درصد بوده است ونسبت تعداد خانواربه واحد مسکونی در سال 1385  واین درحالی است که تعداد واحدهای مسکونی نیز 15 میلیون 972 هزارو61 واحد است . بررسی بازار کار درایران نشان می دهد که افزایش بیکاری بیشترین ضربه را به کسانی می زند که اولین بار به دنبال شغل هستند . این موضوع گویای این مطلب است که اصولا بیکاری نتیجه ناتوانی دولت در ایجاد شغل مناسب به مقدار شاغلین حجم ورود متثاضیان شغل به بازار کار است .ازطرف دیگر در این سالها بهروری نیروی کار رشد نسبتا آهسته ای را تجربه کرده است وروند همیشگی اشتغالزایی توسط دولت با توجه به بهروری پایین در این بخش را می توان دلیل آهسته نرخ بهروری نیروی کار درایران دانست حل مشکل بیکاری درایران نیازمند یکسری اصلاحات پایه ای گسترده وهمه جانبه است که از جمله این اصلاحات می توان به جهت دهی بخش خصوصی برای رقابت گسترده باکمک سازمانهایی که بازارهای خصوصی را حمایت می کنند اشاره کرد که این خودمشوق سرمایه گذاری دراین بخش خواهد بود وهمچنین رشد بهروری را همراه خواهد داشت .از دیگراقدامات موثردراین زمینه انعطاف پذیر بودن هرچه بیشتر قوانین کار است که به بنگاههای اقتصادی این امکان را می دهد تا به علامتهای بازار عوامل تولید پاسخ دهند .درواقع بخش عمومی یا همان دولت درایران باید نقش خود را دراین زمینه اساسا تغییردهندبدین معنی که بجای تامین شغل باید فراهم آوردن زیرساختارهای لازم برای فعالیت بخش خصوصی زمینه تامین شغل واشتغالزایی در این بخشها را مهیا کنند . خیل عظیم جوانهای جویای کار در ایران در سنین 20 تا 29 ساله جمعیتی بالغ بر 15 میلیون نفر را دربر می گیرد .آمار واطلاعاتی که توسط وزیر کاردرخصوص تعدادبیکاران اعلام شده بود حاکی از آن است که هرساله باید یک میلیون و دویست هزار شغل فراهم شود تازه این درحالیکه نرخ بیکاری ثابت نگهداشته شود وبا ورود فارغ التحصیلان دانشگاهی مسثله اشتغال حساس تر و مشکل تر می شود پس به این نتیجه می رسیم که بیکاری مهمترین  عامل فقر در ایران است .یک نشریه در گزارشی که به برسی تحلیلی  نتایج اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی وسیاسی درایران پرداخته ، آورده است که بحران بیکاری گسترده در ایران 40 درصد مردم این کشور  را که 28 میلیون  نفر شامل می شود به زیر خط فقر مطلق یا نسسبی برده است . درایران همانند دیگر کشورها، بیکاری گسترده یک جاده مستقیم به سمت فقر است . مطابق آخرین آمار ارائه شده ازسوی وزارت رفاه 12 درصد از جمعیت کشور که 9میلیون نفر شامل می شود زیر خط فقر زندگی می کنند و17 درصد یعنی 11میلیون نفر نیز فقیر هستند فقر ناشی از بیکاری را می توان موجب بروز دیگر معضلات اجتماعی از جمله خودکشی،طلاق،اعتیاد،جنایت و رشوه خواری وفساد مالی ارزیابی کرد .ازسوی دیگر فرصت شغلی مناسب برای قشر تحصیل کرده  ونخبگان جامعه ایران موجب بروز معضل فرار مغزها شده است .بدین ترتیب دولت نقش بسیار محوری در فقرزایی وفقرزدایی دارد وبا اینکه دلایل فقربسیار زیاد می باشد ولی در بین تمامی آنها ، نقش حکومت کلیدی تر از بقیه  عوامل است چرا که دولتها مستقیما برابعاد ریسک وعدم قطعیت، انگیزه های افراد و روابط اجتماعی  اثرگذار هستند  .                                                                                                                                                                                     .