۱۳۹۵ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

گزارشی اجمالی از آخرین وضعیت زندانیان سنی‌ مذهب زندان رجایی‌شهر

 گزارشی اجمالی از آخرین وضعیت زندانیان سنی‌ مذهب زندان رجایی‌شهر

zendaniyan-sunni

خبرگزاری هرانا – در زندان رجایی‌شهر کرج بیش از ۷۰ زندانی سنی‌ مذهب با اتهامات امنیتی یا سیاسی بعنوان تبعیدی نگهداری می شوند که ۴۲ نفر از این زندانیان با محکومیت های ۵ تا ۲۰ سال حبس در بند ۷ سالن ۲۱ بوده و دست کم ۳۰ نفر هم که عمدتا محکومان به اعدام هستند در سالن ۱۰ بند چهار این زندان نگهداری میشوند.
بنا به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بیش از ۷۰ زندانی سنی مذهب در زندان رجایی شهر کرج نگهداری میشوند، این زندانیان عمدتا متعلق به مناطق غربی کشور هستند که کیلومترها دورتر از محل سکونت خود به اتهامات امنیتی یا سیاسی در قالب تبعید ذیل اتهام محاربه در این زندان نگهداری میشوند.
در مدتی که زندانیان سنی‌مذهب در زندان رجایی‌شهر نگهداری می شوند، هیچ‌گونه عفو و آزادی مشروط، عفو موردی و مناسبتی شامل حال آن‌ها نشده است و هیچ‌یک از این ۷۰ زندانی ولو با محکومیت های کوتاه مدت حتی برای یک بار به مرخصی اعزام نشده اند.
این زندانیان از مشکلات مضاعفی نسبت به بسیاری دیگر از محبوسان در رجایی شهر رنج می برند، در آخرین مورد به هرانا گزارش شده است “چند ماهی است که دوتن از این زندانیان به نام تیمور نادری‌زاده و پسرش را از یکدیگر جدا کرده اند و اجازه ملاقات به آن‌ها داده نمی شود.” تمام زندانیان اهل سنت زندان رجایی شهر از مناطق غربی کشور هستند. به عنوان مثال سنندج با ۵۲۰ کیلومتر فاصله تا این زندان جزء نزدیکترین شهرها محسوب می شود و خانواده های این زندانیان با طی این مسافت های طولانی تنها ماهی یکبار از ملاقات حضوری به مدت بیست دقیقه برخوردارند.
این زندانیان پیرو مذاهب مختلف اهل سنت از سوی دستگاه قضاییه با اتهاماتی نظیر اقدام علیه امنیت ملی”، “تبلیغ علیه نظام”، “عضویت در گروه‌های سلفی”، “افساد فی‌الارض” و “محاربه” به اعدام محکوم شده اند و درباره جزئیات و فعالیت های آنان از سوی مسئولین و ارگان های قضایی شفاف‌سازی نشده است.
اکثر این زندانیان در سال‌های ۸۸ تا ۹۰ در کُردستان توسط مأموران وزرات اطلاعات یا اطلاعات سپاه بازداشت شده و پیش از محاکمه، بدون دسترسی به وکیل و یا ارتباط با خانواده، برای چندین ماه در سلول انفرادی نگهداری می‌شده‌اند، این نگرانی وجود دارد که آنها در این دوران شکنجه شده و یا مورد بدرفتاری قرار گرفته‌اند.
بر اساس اطلاعاتی که در اختیار هرانا قرار گرفته، اکثر متهمین اتهام شرکت در مبارزات مسلحانه، ترور یا بمب گذاری را رد کرده و گفته اند تنها به دلیل اعتقادات خود و فعالیت‌هایی همچون شرکت در جلسات مذهبی و پخش مطالب مذهبی دستگیر شده‌اند.
بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل در گزارش سالانه این سازمان از نقض حقوق بشر در ایران، نسبت به وضعیت اهل سنت و زندانیان پیرو این مذهب در زندانهای ایران ابراز نگرانی کرد و بطور مشخص به شهرام احمدی، یکی از این زندانیان پرداخت.
دبیرکل در گزارش خود گفت “شهرام احمدی یک فعال أهل تسنن است که فعالیتش پخش کتاب و شبنامه های مذهب تسنن بوده است. او در سال ٢٠١۵ به اتهام وابستگی به گروهی که مسول ترور محمد شیخ الاسلام امام جمعه سنندج بود، به اعدام محکوم شد. این در حالی است که وی پنج ماه قبل أز ترور شیخ الاسلام به زندان افتاده بود.”
گفتنی است که دست کم یک زندانی در این لیست به نام برزان نصرالله زاده در زمان دستگیری کمتر از هیجده سال داشته است.
اسامی برخی از زندانیان سنی‌مذهب بند هفت سالن ۲۱ زندان رجایی شهر که عمدتا دارای محکومیت های ۵ تا ۲۰ سال حبس هستند عبارت است از “خسرو شرفی پور، برهان اصغریان، کامبیز عباسی، صالح عادلی، هیوا عثمانی، اسماعیل بوکانی، هیوا بوکانی، فواد بابایی، فیروز حمیدی، انور خضری، داود عبداللهی، علی کرمی، فرهاد، سلیمی، جمشید پیروتی، شورش آینه بوکانی، سلیمان پیروتی، امین تالشی، کامران عراقی، مسلم کوردی، نامق دلدل، قاسم ابسته، خسرو بشارت، کامران شیخه، عثمان قدرت، فرزاد حسینی، یاسر شرفی پور، واحد شرفی پور، عرفان نادری زاده، رحمت خوش خواه، شورش کریکار و والی حسن شویلان.”
اسامی ۲۷ تن از زندانیان سنی‌مذهب محکوم به اعدام این زندان که گفته می شود حکم آنها از سوی دیوان عالی کشور نیز تأیید شده و اکنون در سالن ۱۰ بند ۴ به سر می برند عبارت است از “ﮐﺎﻭﻩ ﻭﯾﺴﯽ، ﺑﻬﺮﻭﺯ ﺷﺎﻧﻈﺮﯼ، ﻃﺎﻟﺐ ﻣﻠﮑﯽ، ﺷﻬﺮﺍﻡ ﺍﺣﻤﺪﯼ، ﮐﺎﻭﻩ ﺷﺮﯾﻔﯽ، ﺁﺭﺵ ﺷﺮﯾﻔﯽ، ﻭﺭﯾﺎ ﻗﺎﺩﺭﯼ ﻓﺮﺩ، ﮐﯿﻮﺍﻥ ﻣﻮﻣﻨﯽ ﻓﺮﺩ، ﺑﺮﺯﺍﻥ ﻧﺼﺮﺍﻟﻠﻪ ﺯﺍﺩﻩ، ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺮﻣﺎﺷﺘﯽ، ﭘﻮﺭﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪﯼ، ﺍﺣﻤﺪ ﻧﺼﯿﺮﯼ، ﺍﺩﺭﯾﺲ ﻧﻌﻤﺘﯽ، ﻓﺮﺯﺍﺩ ﻫﻨﺮﺟﻮ، ﺳﯿﺪ ﺷﺎﻫﻮ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻤﯽ، ﻣﺤﻤﺪ ﯾﺎﻭﺭ ﺭﺣﯿﻤﯽ، ﺑﻬﻤﻦ ﺭﺣﯿﻤﯽ، ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺭﺣﯿﻤﯽ، ﻣﺤﻤﺪ ﻏﺮﯾﺒﯽ، ﻓﺮﺷﯿﺪ ﻧﺎﺻﺮﯼ، ﻣﺤﻤﺪﮐﯿﻮﺍﻥ ﮐﺮﯾﻤﯽ، ﺍﻣﺠﺪ ﺻﺎﻟﺤﯽ، ﺍﻣﯿﺪ ﭘﯿﻮﻧﺪ، ﻋﻠﯽ ﻣﺠﺎﻫﺪﯼ، ﺣﮑﻤﺖ ﺷﺮﯾﻔﯽ، ﻋﻤﺮ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻬﯽ و ﺍﻣﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩﯼ”

https://hra-news.org/fa/?p=78973

تبرئه دو فعال مشگین شهری در دادگاه تجدید نظر

تبرئه دو فعال مشگین شهری در دادگاه تجدید نظر

seyfi / arshad/ meshkinshahr

خبرگزاری هرانا ـ سینا ارشادی و سیامک سیفی دو فعال مشگین شهری در مرجله تجدید نظر از اتهامات وارده دال بر تبلیغ علیه نظام تبرئه شدند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شعبه ۱۰۲ دادگاه کیفری مشگین‌شهر سینا قربان ارشادی و سیامک سیفی را از اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق شعاردادن با مضمون مطالب قوم گرایی و تجزیه طلبی آذربایجان» تبرئه کرد.
این فعالان ترک (آذری) در جریان اعتراضات «ضد نژادپرستی» در آبان ۹۴ در شهر مشگین‌شهر بازداشت شده بودند.
آبان ماه سال ۹۴ هزاران نفر از شهروندان ترک نشین از جمله تبریز، اورمیه، اردبیل، زنجان، مشکین شهر، خوی و … در اعتراض به توهین‌های مطرح شده در برنامه «فیتیله» دست به اعتراض زدند.
شرکت کنندگان در این اعتراضات با شعارها و در دست داشتن پلاکاردهایی «نژادپرستی در ایران» را محکوم کردند.
این اعتراضات با دخالت پلیس و نیروهای امنیتی به خشونت کشیده شد و دهها نفر از معترضان در چند شهر بازداشت شدند.

تایید حکم معترضین به برنامه فیتیله در دادگاه تجدید نظر/تصویر دادنامه

تایید حکم معترضین به برنامه فیتیله در دادگاه تجدید نظر/تصویر دادنامه

Dadgostari kol ardebil

خبرگزاری هرانا – حکم محکومیت پنج تن از فعالین ترک (آذری) معترض به برنامه تلویزیونی “فیتیله” از سوی شعبه دوم دادگاه تجدید نظر استان اردبیل تایید شد. بر اساس حکم صادره هر یک از متهمان به تحمل سه ماه و یک روز حبس محکوم شدند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، قاضی یوسف خدادای رئیس شعبه ۱ دادگاه انقلاب اردبیل، پنج تن از فعالین ترک (آذری) را به اتهام «مشارکت در اجتماع و تبانی جهت ایجاد اخلال بر ضد امنیت داخلی کشور» هر یک به تحمل سه ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم کرده بود، این حکم از سوی شعبه دوم دادگاه تجدید نظر استان اردبیل به ریاست انور اسکندرزاده عینا تایید شد.
این فعالین به نام‌های سعید صادقی فر، توحید امیرامینی، صالح پیچگانلو، میثم جولانی و محسن محسن زاده روز ۱۸آبان۹۴ در جریان اعتراضات به برنامه تلویزیونی “فیتیله” در شهر اردبیل از سوی ماموران امنیتی بازداشت شده بودند.
قاضی انور اسکندر زاده اعتراض این فعالین به رای صادره را وارد ندانسته و لایحه دفاعیه را تکرار ادعاهای پیشین شمرده است.
همچنین شعبه دوم تجدید نظر دادگستری استان اردبیل درخواست تجدید نظر توسط دادستان عمومی و انقلاب اردبیل مبنی بر قلت حکم آقایان رحیم غلامی، علی واثقی، علی خیرجو، مرتضی پروین، مهرداد شهبازی و بهروز شهبازی را نیز وارد ندانسته و حکم بر برائت این فعالین از اتهامات وارده را عینا تایید کرده است.
پخش برنامه‌ای از صدا و سیما در آبان ماه سال ۱۳۹۴ با اعتراض گسترده شهروندان تُرک (آذری) در ایران مواجه شد. این شهروندان در شهرهای تهران، تبریز، قم، اورمیه، اردبیل، زنجان، مراغه، مشکین‌شهر، پارس آباد و خوی در اعتراض به این برنامه تجمعاتی با عنوان «ضد نژاد پرستی» برگزار کردند.
لازم بذکر است که سه تن از این فعالین به نام‌های توحید امیرامینی، میثم جولانی و صالح پیچگانلو به همراه آقایان مرتضی پروین و مصطفی پروین در پرونده ای دیگر در ارتباط با نمایش پلاکاردی که در آن خواستار آزادی زندانیان سیاسی آذربایجانی و آقای عباس لسانی از زندان یزد شده بودند هرکدام به تحمل سه ماه حبس تعزیری و سی ضربه شلاق محکوم گردیده بودند.
Hokm fitile

رنجنامه دلارام اکبری، دانشجوی محروم از تحصیل بهایی

 رنجنامه دلارام اکبری، دانشجوی محروم از تحصیل بهایی

delaram-akbari

خبرگزاری هرانا – دلارام اکبری شهروند بهایی ساکن ساری و دانشجوی دانشگاه قدسیه این شهر در رشته نرم افزار کامپیوتر پس از پشت سرگذاشتن ترم اول تحصیلش در این دانشگاه در تاریخ ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ اخراج گردید. دلارام که علاوه بر محروم شدن از تحصیل به دلیل باورهای دینی اش و پیوستن به خیل عظیم دانشجویان محروم از تحصیل بهایی در ایران، شاهد بوده است که چطور حقوق اولیه سایر اعضای خانواده اش نیز به همین دلیل مشترک نقض شده، با نگارش رنجنامه ای که در پی می آید، وجدان های بیدار را به پرسش گرفته است.
دلارام اکبری، جوان بهایی ساکن استان مازندران درد و رنجش را با وجدان های بیدار با نگارش رنجنامه اش که در اختیار هرانا قرار گرفته قسمت کرده است. او در قسمتی زا نامه خود دردمندانه این پرسش را مطرح میکند ” اشک هایی که دوستانم به خاطر اخراج من می ریختند عمیقا قلبم را به درد آورد ولی افسوس هیچکسی برای دل دردمند و شکسته ی من و دوستانم نمی توانست هیچ کاری انجام دهد. هر روز این سوال را بارها از خودم می پرسم و برایم قابل هضم نیست کجای قانون خلقت و کتاب خدا نوشته شده در حق یک انسان این همه ظلم و بی مهری روا شود؟”
متن کامل این رنجنامه در پی می آید:
“به نام خدا”
” به همانجایی که با تو تماس تلفنی گرفتند برو! ” این جمله برای من یعنی محرومیت از حق تحصیلات عالیه! یعنی اینکه مسئولین ستاد خبری اداره اطلاعات ساری، نمی خواهند بنده به عنوان یک شهروند بهایی درس بخوانم. یعنی یک تماس تلفنی چنان قدرتی دارد، که می تواند قانون اساسی کشور عزیزم را در مورد یک شهروند بهایی زیر پا بگذارد! یعنی من به خاطر اعتقاد به دیانت بهایی از حقوق شهروندی محرومم و نهایتا یعنی، روزی آرزوی من که پذیرش جامعه بهایی به عنوان یک واقعیت اجتماعی در ایران است ، تحقق خواهد پذیرفت!
با خودم می اندیشم که چرا باید از تحصیل محروم شوم؟ یک بهایی بی سواد بهتر می تواند برای ایران مفید باشد یا یک بهایی تحصیلکرده؟ یا چرا در دانشگاه میان چند صد دانشجو، چنین مشکلاتی در راه کسب علم و دانش فقط برای من رخ می دهد؟ در نهایت به این نتیجه می رسم که من اولین نفری نیستم که به خاطر دینم از حق تحصیل بازمانده ام و شاید آخرین نفر هم نباشم!
همین امسال، مغازه پدرم درساری در دو مرحله به مدت ۳۶ روز و ۶ ماه پلمپ گردیده و مادرم پس از گذشت ۷ سال کار در بیمارستان به دلیل اعتقاد قلبی خود به آیین بهایی از کارش اخراج شد. من به عنوان یک شهروند ایرانی که حق تحصیل دارد، در کنکور سال ۱۳۹۴ شرکت کردم و در دانشکده ی قدسیه ساری قبول شدم. در تاریخ ۲۸/۶/۹۴ برای ثبت نام به دانشکده مراجعه نمودم و در فرم ثبت نام در محل ستون دین صراحتاً قید کردم که بهایی هستم. با این وجود مرا ثبت نام نمودند و در مورخ ۷/۷/۹۴ وارد دانشکده شدم. بعد از گذراندن یک ترم برای شرکت در امتحانات نیاز به کارت ورود به جلسه داشتم. برای اخذ آن به سایت درسی مراجعه کردم  که به چالشی اساسی برخوردم. سایت به گونه ای طراحی شده بود که اگر ستون مذهب را پر نمی کردم، امکان گرفتن کارت ورود جلسه برایم ممکن نبود. در میان گزینه ها دیانت بهایی و یا سایر موارد نیز وجود نداشت. به همین دلیل همراه پدرم نزد مسئول آموزش رفتم و مسئله را با ایشان درمیان گذاشتم.
ایشان فرمودند: حتما شهریه را پرداخت نکرده اید. من گفتم: شهریه کاملا تسویه حساب شد. مجددا فرمودند: حتما هزینه ی سرویس را پرداخت نکرده ای. من هم گفتم: من با ماشین خودم رفت و آمد می کنم. گفتند: پس چه مشکلی داری؟ گفتم: در ستون مذهب به مشکل برخوردم نمی توانم پر کنم چون بهایی هستم. ایشان نیز مرا به امور دانشجویی معرفی کردند. قبل از خروج از اتاق نیز از من اسمم را پرسیدند که بیان نمودم.
پس از مراجعه به امور دانشجویی، کارت ورود جلسه به من داده شد، اما مسئول این بخش به فرمودند: “اگر می خواهی این مشکل برای ترم های بعد رفع شود اسم و فامیل به همراه شماره ملی و مسئله را بنویس.” من هم در برگه ای سفید نوشتم: “دلارام اکبری پنبه چوله˓ شماره ملی ۲۰۸???۲۱۳۳˓ بهایی هستم.”
delaram-akbari-screen-shot
سند محرومیت دلارا اکبری از تحصیل
زمانی که نیمی از امتحانات خود را گذراندم از ستاد خبری وزارت اطلاعات ساری به منزل ما تماس گرفتند. مادرم گوشی را برداشت.
شخصی ناشناسی پشت تلفن فرمودند: “دختر شما در روز شنبه (مورخ ۱۹/۱۰/۹۴) ساعت ۹ صبح باید در ستاد خبری وزارت اطلاعات واقع در خیابان نهضت ساری حضور داشته باشد.” مادرم گفتند: “دخترم در روز شنبه امتحان دارد و نمی تواند به ستاد خبری وزارت اطلاعات بیاید.” سپس تلفن را قطع کرد. مجددا تماس گرفتند و فرد ناشناس گفت: ” دختر شما مجاز به امتحان نیست و باید حضور داشته باشد.” و مادرم گفتند: “دخترم بعد اتمام امتحان خدمتتان خواهد آمد.”
وقتی مادرم مسئله را با من در میان گذاشت به ایشان گفتم: “مامان جان چه کسی با شما صحبت کرد؟” مادرم گفت: “از ایشان پرسیدم چه کسی هستند ولی جوابی نداد”. به مادرم گفتم: “از آنجایی که نمیدانم چه کسی با من تماس گرفته و برای حضور من در ستاد خبری وزارت اطلاعات نامه ای داده نشده پس نمی توانم به آنجا مراجعه کنم شاید کسی که زنگ زده مزاحمی بیش نباشد.”
پس از گذشت یک هفته برای امتحان آخرم آماده شدم و قبل از ورود به جلسه ی امتحان، پروژه ام را به استاد عزیزم تقدیم کردم و سرجلسه ی امتحان نشستم. وقتی برگه های امتحانی پخش شد متوجه شدم که برگه ی من موجود نیست با خودم گفتم، حتما اشتباهی شده مسئولین ما انقدرها هم بی رحم نبوده که سر آخرین امتحان به من برگه ندهند اما ای کاش که اشتباه شده بود…
بعد از گذشت چند دقیقه مسئول آموزش به کلاس مورد نظر آمد و به دنبال من می گشت وقتی من را پیدا کرد به من گفتند: “بیا با تو کار دارم.” و مرا از وسط جلسه بلند کردند. وقتی آمدم بیرون فرمودند: “وسایل هاتو کامل جمع کردی؟”  گفتم: “بله ولی چرا من و از سر جلسه بلند کردین؟” ولی متاسفانه هیچ جوابی نشنیدم. چند لحظه ای با خانمی صحبت کردند و من انتظار کشیدم و می پرسیدم: چرا…؟
بعد از اتمام صحبت خویش به نزد من آمدند و همچنان که مرا به سمت بیرون هدایت می کردند از ایشان پرسیدم: “خانم … وقت امتحانم دارد می گذرد و من بیرونم چرا به من برگه ندادین؟ چرا نمیتونم امتحان بدم؟” ایشان چنین جواب دادند: “من در این مورد هیچ گونه اطلاعی ندارم (در صورتی که برای اخذ کارت به ایشان ابلاغ کرده بودم که بهایی هستم) و شما اصلا دانشجوی ما محسوب نمی شوید.” گفتم: “پس نمرات و زحماتم چه می شود؟” فرمودند: “به ما گفتند که هیچ نمره ای به شما ندهیم اگر نیاز به توضیح بیشتری دارید همین الان خودتان یا به همراه والدین به حراست دانشکده یا از آنجایی که با شما تماس تلفنی گرفتند مراجعه کنید.”
سپس در همان ساعت به همراه مادرم به حراست دانشکده مراجعه نمودم و پس از گذشت یک ساعت معطلی تا اینکه وقت امتحان به اتمام برسد مارا منتظر گذاشتند. سپس مسئول حراست آمدند و خبر دادند چون این دانشجو بهایی است و ما اطلاع نداشتیم نباید ثبت نام می کردیم (این در حالی است که من در فرم ثبت نام قید کرده بودم که بهایی هستم و بارها حضورا به مسئولین دانشکده اطلاع دادم) و بدون هیچ توضیحی فرمودند از دانشکده اخراج است و مثل تمامی مسئولین عنوان کردند اگر نیاز به توضیح بیشتری دارید به همان جایی که با شما تماس تلفنی گرفتند مراجعه کنید.
وقتی دوستانم امتحان خود را دادند سریعا نزد من به ساختمان اداری آمده و سوال نمودند: “چرا از سرجلسه امتحان بلند شدی؟ جریان چیست؟” به دوستانم توضیح دادم تنها به دلیل دین و عقیده ی قلبی محروم از امتحان و تحصیل گردیده ام.
دیدن آن صحنه ها برایم غیر قابل توصیف است آنقدر که زبانم قادر به بیان و فضای موجود نیست. دوستانم شدیدا مخالفت خود را اعلام و گفتند: “مگر امکان دارد شخصی را به همین سادگی از کسب علم و دانش محروم نمود؟” ساعت ها شوکه شده و از این همه بی عدالتی و بی رحمی هاج واج مانده بودند. اشک هایی که دوستانم به خاطر اخراج من می ریختند عمیقا قلبم را به درد آورد ولی افسوس هیچکسی برای دل دردمند و شکسته ی من و دوستانم نمی توانست هیچ کاری انجام دهد. هر روز این سوال را بارها از خودم می پرسم و برایم قابل هضم نیست کجای قانون خلقت و کتاب خدا نوشته شده در حق یک انسان این همه ظلم و بی مهری روا شود؟
پس از گذشت ۳ روز از اخراجم در مورخ ۲۶/۱۰/۹۴ به همراه پدرم نزد ریاست دانشکده خانم علوی رفتیم و در آنجا من با ایشان صحبت کردم و اینگونه گفتم: “من دلارام اکبری هستم و شما مرا از تحصیل محروم کردید آمده ام به اینجا تا با شما صحبت کنم و توضیحی به من دراین باره بدهید.” ایشان چنین پاسخ دادند: “مگر مسئول حراست به شما نگفت که برای توضیح بیشتر به ستاد خبری اطلاعات ساری مراجعه کنید؟” پاسخ دادم: “من دانشجوی این دانشکده هستم نه دانشجوی ستاد خبری! اگر کسی بخواهد به من توضیحی بدهد این شمایید زیرا که مسئول دانشکده می باشید.” ایشان مجددا سوال نمودند: “چرا به ستاد خبری اطلاعات نمی روید؟ از شما خواسته شده به اطلاعات بروید.” در این لحظه پدرم پاسخ دادند: ” اگر از دختر من خواسته شده که بیاید، پس ورقه یا حکمی به دخترم بدهید؟” ایشان نیز چنین گفتند: “نیاز به حکمی نیست من همیشه به اطلاعات مراجعه می کنم.” پدرم گفت: “خب کار شما ایجاب می کند که به اطلاعات بروید.” من به ایشان گفتم: “خانم علوی شما مرا بدون هیچ توضیحی اخراج کردید پس حداقل کاری که می توانید برای من انجام دهید این است که مدارک و شهریه ام که قبلا تصویه شده بود را به من برگردانید.” ایشان چنین گفتند: “برای انجام این کار باید نزد معاون آموزشی بروید.” سپس در این لحظه پدرم سوالی از ایشان پرسیدند: “خانم علوی اگر فرزند شما در خارج از کشور مشغول به تحصیل باشد و چنین مشکلی برایشان پیش آید به شما چه حسی دست خواهد داد؟ فقط احساس خود را بیان کنید؟” متاسفانه این سوال پدرم بی پاسخ ماند ولی من با چشمان خود نارحتی و بغض رئیس دانشکده را دیدم و کمی امیدوار شدم ولی افسوس…
همراه پدرعزیزم به سمت دفتر معاون آموزشی رفتیم و در آنجا حدود۲۰ دقیقه ای معطل ماندیم و سپس به نزد ایشان رفتیم. با ایشان مسائل را در میان گذاشتم و مجددا بیان کردم من در پرونده ی خود قید کردم که بهایی هستم. با این حساب شما مرا ثبت نام کرده و ترم خود را گذراندم و درست در آخرین روز امتحان مرا از سر جلسه امتحان بلند کرده و گفتند حق تحصیل ندارم اکنون به عنوان دانشجوی اخراجی به دنبال پرونده ی تحصیلی و شهریه ی پرداخت شده خود می باشم. در لحظاتی که ما در حال صحبت بودیم رئیس دانشکده از ساختمان خود به اتاق مذکور آمدند و خطاب به معاون آموزشی گفتند: “مشکل از شماست˓ شما می دانستید که نباید ثبت نام کنید دقت کافی نداشتید و این دانشجو را ثبت نام کردید و وقت دانشجو را طی ۴ ماه گرفتید پس موظف به عودت پرونده ی تحصیلی و شهریه ی کامل می باشید.”
در همان لحظه سوالی از رئیس دانشکده پرسیدم: “زمانی که برای اخذ کارت ورود به جلسه به مشکل برخوردم و نزد مسئول آموزش خود رفتم صریحا بیان نمودم که بهایی هستم و وقتی ایشان مرا به امور دانشجویی معرفی کردند در آنجا هم نیز گفتم و حتی کتبا نوشتم پس چرا اجازه دادید تمامی امتحانات خود را بدهم و سرجلسه آخرین امتحان مرا اخراج کردید؟” ایشان با کمال شرمندگی گفتند: “این مسئله از پشت گوش انداختن کارشناسان من بوده” و چندین بار بابت این اشتباه از من و پدرم عذر خواهی نمودند و در ادامه گفتند: “شما در روز دوشنبه مجددا برای انجام کار خود مراجعه کنید.” سپس به همرا پدرم به منزل باز گشتم.
در روز دوشنبه مورخ ۲۸/۱۰/۹۴ مجددا نزد رئیس دانشکده رفتم زیرا می دانستم گفتگوی پدرم و ریاست بسیار همدلانه بود، پس حتما به کار من رسیدگی خواهد کرد. اما این تصورات و فکرها خیالی بیش نبود…
وقتی به همراه پدرم نزد ایشان رفتیم از من پرسیدند: “چرا آمدی؟” ای کاش که این سوال را از من نمی پرسید چون واقعا ناراحتم کرد و تمامی امیدم به یاس تبدیل شد… به ایشان گفتم: ” آمده ام پرونده تحصیلی و شهریه ای که پرداخت کرده ام را پس بگیرم.” ایشان فرمودند: “من اگر گفتم که پولت را پس خواهند داد حرف نا پخته ای زدم و برای دریافت پرونده تحصیلی ات سلسله مراتب خاص خود را دارد و به این زودی فکر نکنم به نتیجه ای برسید.” ایشان حرف میزدند و من به ایشان در کمال بهت و ناباوری نگاه می کردم زیرا این همه تغییر موضع برای من غیر قابل باور بود خیلی ناراحت شدم تنها چیزی که متوجه شدم این بود که باید به نزد معاون آموزشی برویم.
به همراه پدرم به نزد معاون آموزشی رفتم و ایشان هم مجددا همان سوال را پرسیدند: “چرا آمدی؟” پاسخ دادم: ” به دنبال پرونده تحصیلی که به امانت دست شماست و شهریه ای که پرداخته ام آمده ام.” ایشان گفتند: “ما باید مکاتبه کنیم و ببینیم چه جوابی به ما می دهند من شماره ی همراه پدرتان را دارم اگر آماده شد به شما اطلاع خواهیم داد.” اکنون از این ماجرا مدتی گذشته است وهیچ پاسخ درستی دریافت نکرده ام.
“به همانجایی که با تو تماس تلفنی گرفتند برو! ” یعنی، هنوز عده ی محدودی هستند که دوست ندارند من در ایران باشم و به کشورم خدمت کنم. شاید یعنی به غیر از “آنجایی که با من تماس تلفنی گرفت ” یا همان ستاد خبری اطلاعات، باقی جاها با تحصیل من مشکلی ندارند و من را شهروندی با حق تحصیل می شناسند. یعنی تنها چند قدم تا آرزوی من که به رسمیت شناخته شدن جامعه بهایی است، باقی مانده است.
دلارام اکبری

https://hra-news.org/fa/?p=78990