۱۳۹۵ تیر ۳۱, پنجشنبه

چرایی اعدام در جمهوری اسلامی ایران



بر اساس گزارش‌های سازمان‌های مختلف حقوق بشری، از جمله آخرین گزارش سالانه‌ی سازمان «عفو بین‌الملل»، ایران همچنان پس از چین بالاترین شمار اعدام‌ها را دارد. و اگر بخواهیم نسبت جمعیتی چین و ایران را لحاظ کنیم، باید بگوییم که ایران، به نسبت جمعیتش، بالاترین شمار اعدام‌ها در کل جهان را دارد.
مجازات اعدام بازدارنده نیست.  

یکی از هدف‌های اصلی و محوری اِعمال مجازات‌ها این است که مانع از تکرار جرایم شوند. به سخنی دیگر، رژیم‌های کیفری مختلف، فراخورِ اهمیتِ هر جرمی، مجموعه‌ای از تدابیر تنبیهی و محدودکننده را برای مجرمان و خاطیان جامعه وضع کرده‌اند تا احتمال تکرار جرایم به حداقل ممکن برسد. البته این هدف اصلیِ مجازات در رژیم‌های کیفریِ به اصطلاح «سکولار» و «عرفی» است. در این نظام‌های کیفری سکولار، با اتکا به پژوهش‌های جامعه‌شناختی، بررسی‌های آماری، یافته‌های جدید جرم‌شناسی و غیره، مجازاتِ یک جرمِ مشخص در طول زمان ممکن است که کم، یا در پاره‌ای مواقع، افزایش یابد. این در حالی است که در رژیم‌های کیفری مذهبی، مانند جمهوری اسلامی در ایران، مفهوم «جرم» در بسیاری از مواقع با «گناه» درآمیخته است؛ «مجازات» یک دستور شرعی ثابت و از پیش‌تعریف‌شده‌ی الهی قلمداد می‌شود – دستوری که قرار نیست الزاماً نسبتی با تغییرات اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگیِ جامعه داشته باشد و یا با این تحولات تاریخی ارزیابی شود.
از سوی دیگر، سویه‌ی فردی اعمال مجازات‌های شرعی هم پررنگ است، تا این اندازه که گفته می‌شود اعمال مجازات‌ها در درجه‌ی نخست به سود خود مجرم (گناه‌کار) است. مجرم و گناه‌کار در همین جهان مجازات می‌شود تا در «آخرت» جزای الهیِ کم‌تری را تحمل کند. لذا، این گفته می‌تواند قابل دفاع باشد که: در چهارچوب «حدود اسلامی»، «امر مجرمانه» و خود «مجرم» کم‌ترین نسبت را با جامعه و مقتضیات عینی آن دارد. البته پنهان نمی‌توان کرد که آن‌چه اشاره شد تنها درباره‌ی مجازات‌های شرعی (حدود و قصاص) مصداق دارد. در نظام کیفری ایران، دسته دیگری از مجازات‌ها نیز اجرا می‌شود که در اصطلاح فقهی به آن‌ها مجازات‌های «تعزیری» می‌گویند – با این توضیح که این دسته از مجازات‌ها خاستگاه شرعی مشخصی ندارد (از جرایم کوچک رانندگی تا اختلاس‌های بزرگ مالی، همگی می‌توانند در زمره‌ی «جرایم تعزیزی» طبقه‌بندی شوند). بنابراین، از قانون‌گذار جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی حاکم انتظار می‌رود که، مانند هر رژیم حقوقی دیگری، اثرگذاری این دست از مجازات‌ها را از دریچه‌ی «کاهش شمار جرایم» ارزیابی کنند.
واقعیت این است که نه تنها در ایران، بلکه در سایر جوامعی که در آن‌ها «مجازات اعدام» اجرا شده است، این مجازات کارآیی قضاییِ مورد انتظار را نداشته است. پژوهش‌های پرشماری در دست هست که نشان می‌دهد «مجازات اعدام» باعث کاهشِ دست کم معنادار جرایم نشده است. برای نمونه، از ابتدای قدرت‌گیری نظام جمهوری اسلامی، چندین هزار نفر در ایران در پیوند با جرایم مواد مخدر دستگیر، محاکمه، و اعدام شده‌اند. در حال حاضر، حتی برآوردها و اظهار نظرهای رسمی و دولتی نیز از آن حکایت دارند که این شمارِ بالای اعدام‌ها در ایران باعث کاهش موارد قاچاق یا مصرف مواد مخدر نشده است. جرم پدیده‌ای اجتماعی است، و اگر یک رژیم حقوقی نخواهد که این موئلفه‌ی محوری را در نظر بگیرد، و نخواهد که به ریشه‌ها یا عوامل اجتماعی بروز جرایم بپردازد، بی‌تردید در سیاست‌گذاری‌های کیفری خود شکست خواهد خورد.
مجازات اعدام غیرقابل بازگشت است .
یکی دیگر از اصلی‌ترین دلایل مخالفان «مجازات اعدام» این است که اگر خطایی در روند رسیدگی‌های قضایی رخ دهد، این خطا و اشتباه به قیمت جان یک بی‌گناه تمام می‌شود و غیرقابل جبران است. «امکان اعاده‌ی دادرسی» از اصول شناخته‌شده‌ی هر دادرسی منصفانه‌ای است. این در حالی است که با اجرای احکام اعدام، امکان «اعاده‌ی دادرسی» در صورت اشتباه‌های قضایی، یا به دلیل یافتن هر شاهد و مستند دیگری، به کلی منتفی خواهد شد.
 از سوی دیگر، آشکار است که دادرسی‌ها و رسیدگی‌های کیفری در ایران لزوماً منصفانه نیستند. در بسیاری از پرونده‌ها، به ویژه در پرونده‌های سیاسی-امنیتی یا جاسوسی و ...، ابتدایی‌ترین حقوق متهمان هم معمولاً رعایت نمی‌شود. حق دست‌رسی به وکیلِ انتخابی محدود است. متهم برای ماه‌ها ممکن است که در سلول‌های انفرادی نگاه داشته شود و ارتباط او با بیرون قطع باشد. دادگاه‌های غیرعلنی برگزار می‌شوند و هیچ نظارت بین‌المللی هم از سوی سازمان‌های مستقل حقوق بشری وجود ندارد. با توجه به چنین شرایطی، می‌توان برآورد کرد که احتمال بروز خطاها و بی‌قانونی‌هایِ قضایی تا چه اندازه بالا است. این را نیز در نظر بگیرید که در جرایمِ مرتبط با مواد مخدر (که گفته می‌شود بیش از هشتاد درصد اعدام‌ها در ایران مربوط به آن‌ها است)، تنها یک قاضی در «دادگاه‌های انقلاب» عهده‌دارِ پرونده است، دادگاهی که نفس وجود و فعالیت آن غیرقانونی و حتی مغایر با خود قانون اساسی ایران است.
مجازات اعدام نسبتی با اجرای عدالت ندارد.
 گفته می‌شود که تحقق عدالت از اهداف اصلی اجرای مجازات‌ است، به این معنا که از یک طرف قربانی باید بتواند خسارت‌های واردآمده به خود را جبران کند و از طرف دیگر، در چهارچوب اصول و ضوابط یک دادرسی منصفانه، با مجرمان با هدف اصلاح و برگشت آنان به جامعه برخورد شود. از ایرادهای اصلی به «مجازات اعدام»، یکی هم این است که امکانی برای اصلاح و بازگشت مجرم به جامعه باقی نمی‌گذارد. به این معنا که، حتی اگر هیچ خطای قضایی نیز رخ نداده باشد و مجرم به واقع «گناه‌کار» باشد، دیگر امکان یا فرصتی برای اصلاح یا حتی جبران خسارت‌های واردآمده وجود ندارد.
از سوی دیگر، یکی از مسائل اصلی مجازات شرعیِ «قصاص نفس» این است که مفهوم پیچیده و چندوجهیِ «عدالت» به خون‌خواهی و «انتقام شخصی» تقلیل داده می‌شود. روشن است که فردی که عزیزی را از دست داده، به لحاظ عاطفی یا روانی، توان تصمیم‌گیری درست یا توان تشخیص امر عادلانه را ندارد. ایراد اصلی در «قصاص نفس» این است که دستگاه قضایی اسلامی خود را کنار می‌کشد و تصمیم‌گیری درباره‌ی مجرم را به فرد یا افرادی وا می‌گذارد که زخم‌خورده‌ و عزادارند، احتمالاً دانش و تخصص لازم را ندارند، و حتی ممکن است که به لحاظ فردی خودشان انسان‌های اخلاق‌گرایی نباشند. افرادی که در چنین وضعیتی قرار دارند و به لحاظ روحی و روانی آسیب دیده‌اند توان تشخیص امر عادلانه را ندارند، و در نهایت همه چیز ممکن است که به «انتقام شخصی» فروکاسته شود.
اعدام یک قتلِ برنامه‌ریزی‌شده و بازتولیدِ خشونت است.
در بند پیش درباره‌ی مجازات «قصاص نفس»، اشاره شد که در چهارچوب رژیم جزایی اسلامی، دولت یا، در معنای فقهی، «حاکم» خود را کنار می‌کشد، و در نهایت مقدماتِ قتل دیگری را فراهم می‌آورد. در همین حال، جامعه نیازمند آرامش است و نیاز دارد که با نفس قتل و خشونت و کشتن مقابله شود. واقعیت این است که اعدام مجرمان در ملأ عام چیزی جز تماشای نمایشِ دولتیِ مرگ نیست، و در نهایت به نفرت‌پراکنیِ بیشتر و بازتولید گسترده‌ترِ خشونت خواهد انجامید. اما پنهان نمی‌توان کرد که در این میان، ساختارهای سیاسی-اجتماعیِ بسته و استبدادی می‌توانند از این شرایط به سود خود استفاده کنند و از «اعدام در ملأ عام» یا «نفس وجود مجازات مرگ» در راستای تحکیم کنترل اجتماعی، سیاست‌های امنیتی، و هراس‌آفرینی در جامعه بهره گیرند.
اعدام مجازاتی بدنی است.
یکی از دستاوردهای اصلی رژیم‌های کیفری نوین این است که «تن» یا «بدن» مجرم، دیگر موضوع مجازات‌ نیست. اگر همین امروز به اسناد متفاوت حقوق بشری مراجعه کنید، متوجه می‌شوید که «مجازات‌ بدنی» را به عنوان «شکنجه» محسوب می‌کنند. برای نمونه، اگر فردی محکوم به مجازات شلاق شده باشد، یا متهم به جرمی باشد که مجازات آن شلاق است، برابرِ قوانین یا رویه‌ی حقوقیِ بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته، می‌تواند تقاضای پناهندگی کند. در حالی که برابرِ موازین جزایی اسلام (مشخصاً در حدود و قصاص) «بدن مجرم» موضوع اصلی و محوریِ مجازات‌هاست. در سراسر فقه اسلامی جرمی نیست که مجازات آن به نوعی با تن یا بدن مجرم مرتبط نباشد. تمامی مجازات‌های اصلی اسلامی بدنی‌اند: «شلاق»، «رجم» (سنگسار)، «بریدن دست و پا» (در سرقت مستوجب حد و محاربه)، و «قصاص عضو» و غیره از این جمله‌اند. «اعدام» هم مجازاتی «بدنی» است که تمامیتِ جان و هستیِ مجرم را هدف قرار می‌دهد.
حق حیات  در زمره‌ی «حقوق طبیعی» است. اندیشه‌ی «حقوق طبیعی» هم بنیانِ نظامِ «حقوق بشر» در شکل کنونی است.
 در ایران، «مجازات مرگ» یا می‌تواند همانند «ارتداد» و «قصاص نفس»، جنبه‌ی شرعی مشخصی داشته باشد، یا مانند جرایمی نظیر «اخلال در نظام بانکی کشور» یا «قاچاق مواد مخدر»، هیچ خاستگاه و وجه شرعی و مذهبی روشنی هم نداشته باشد. اما در هر حال و با هر تفسیری، در نهایت یک مجازات شدید بدنی محسوب می‌‌شود که بنا به معیارهای رژیم‌های کیفری در کشورهای توسعه‌یافته، بَدوی و ارتجاعی است.
 حال که به برخی از اصلی‌ترین دلایل مخالفان اعدام، مشخصاً با توجه به رژیم کیفری حاکم در ایران، اشاره شد، باید به مسئله‌ی اساسی دیگری توجه کرد: اگر مردم در نهایت این استدلال‌ها را نپذیرند و افکار عمومی همچنان بر این عقیده باشد که «مجازات اعدام»، دست کم در پاره‌ای از جرایم عمده، لازم است، واکنش یک دولت مترقی و مسئول چه باید باشد؟ آیا باید پی‌گیر خواستِ عمومی باشد یا، مستقل از این که مردم چه فکر می‌کنند، مجازات اعدام را لغو کند؟
بسیاری از پژوهشگران حقوقی بر این باورند که «حق حیات» در زمره‌ی «حقوق طبیعی» است. اندیشه‌ی «حقوق طبیعی» هم بنیانِ نظامِ «حقوق بشر» در شکل کنونی است. بر اساس این اندیشه، انسان‌ها به صِرف انسان بودن یا بنا به طبیعت ذاتیِ خود حائز مجموعه‌ای از حقوق و آزادی‌ها هستند. در یک اندیشه‌ی مذهبیِ حق‌محور، معمولاً گفته می‌شود این آفریدگار است که این حقوق و آزادی‌ها را به بندگان خود اعطا کرده است. در گفتمان مذهبی، معمولاً به این قبیلحقوق «حقوق الهی» می‌گویند. در حالی که در یک باور «زمینی» و سکولار، «طبیعت» جای «خدا» را می‌گیرد و انسان‌ها، بدون این که لازم باشد به خدایی معتقد باشند، به طور «طبیعی» از این حقوق و آزادی‌ها برخوردار دانسته می‌شوند.
پذیرش اندیشه‌ی «حقوق طبیعی» پیامدهای متفاوتی دارد. اولین آن‌ها این است که این حقوق و آزادی‌ها به طور «پیشینی» تعریف می‌شوند، و بسته به «شناسایی» یا «تأیید» هیچ نهاد، مذهب، یا قدرتی نیستند. به سخن دیگر، حتی اگر حکومت‌ها یا سایر نهادها یا قدرت‌های عمومی بخواهند که این حقوق و آزادی‌ها را نادیده بگیرند، نمی‌توانند که منکر وجود آن‌ها باشند. «حق حیات»، به اعتبار آن که در زمره‌ی مهم‌ترین «حقوق طبیعی» به شمار می‌رود، وجودش بسته به شناسایی دولت‌ها یا عموم مردم نیست و نبایستی که به آن‌ها بیش از حد اهمیت داد. در خود ایران، واقعیت این است که به رغم تمامی استدلال‌هایی که مخالفان مجازات اعدام، آن هم با توجه به ساختار سیاسی-حقوقی جمهوری اسلامی، ارائه می‌دهند، این مجازات همچنان مورد تأیید بخش قابل ملاحظه‌ای از مردم ایران است. این «مردمی» هم که از آن‌ها نام می‌بریم الزاماً موافقان و همراهان ایدئولوژیکِ نظام جمهوری اسلامی نیستند. بسیاری از آن‌ها حتی ممکن است که در شمار مخالفان یا منتقدان جدیِ سیاست‌ها و برنامه‌های اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی جمهوری اسلامی نیز باشند. اما با این حال، به طور قاطع از سیاست‌های خشن جمهوری اسلامی، در برخورد با مجرمان و قاچاقچیان مواد مخدر، یا آن دسته از به حاشیه‌ رانده‌شدگان اجتماعی که «اراذل و اوباش» خوانده می‌شوند، حمایت کنند.
در نتیجه، احقاق هیچ یک از «حقوق طبیعی»، از جمله «حق حیات»، را نباید به آرای عمومی واگذاشت و چنین کاری لازم نیست. «حق ازدواج همجنس‌گرایان» یا «وجود آزادی‌های مذهبی» نیز چنین وضعیتی دارند، و دلیلی ندارد که از عموم مردم در این باره نظرخواهی کرد. آن چه نیاز است وجود یک دولت مسئول و مترقی است، و نه حمایت عموم و گسترده‌ی مردمی. روشن است که وضعیت مطلوب این است که عموم مردم از این قبیل حقوق و آزادی‌های اساسی پشتیبانی کنند؛ اما دولت‌های مسئول و مترقی نباید در انتظار «تأیید عمومی مردم» بمانند. دولت‌ها مسئول هستند که حقوق و آزادی‌های اساسی، از جمله «حق حیات»، را تأمین کنند، حتی اگر درصد قابل ملاحظه‌ای از مردم نیز با آن‌ها مخالف باشند.

فراخوان جلسه سخنرانی 21 یولی نمایندگی های پاکستان، مالزی، یونان 21 جولای 2016

تقی صیادمصطفی:

جنایت علیه بشریت / اعدامهای ایران پس از انقلاب 57


فراخوان جلسه سخنرانی نمایندگی های مالزی، پاکستان، یونان 21 جولای 2016

تقی صیادمصطفی:

جنایت علیه بشریت / اعدامهای ایران پس از انقلاب 57


۱۳۹۵ تیر ۲۸, دوشنبه

مریم نقاش زرگران؛ مخالفت نهادهای امنیتی با آزادی مشروط در چهاردهمین روز اعتصاب غذا

مریم نقاش زرگران؛ مخالفت نهادهای امنیتی با آزادی مشروط در چهاردهمین روز اعتصاب غذا

Maryam-naghash-zargaran-2

 

خبرگزاری هرانا – وضعیت جسمانی مریم (نسیم) نقاش زرگران نوکیش مسیحی بیمار در چهاردهمین روز اعتصاب غذا در زندان اوین نامناسب گزارش می‌شود. این درحالی است که پزشکی قانونی بیماری قلبی وی را تایید و به دادستانی فرستاده است. اما دادستانی می‌گوید نهادهای امنیتی مانع آزادی مشروط وی هستند. گزارش پیش رو به آخرین وضعیت این زندانی بیمار در اعتصاب غذای اعتراضی‌ می‌پردازد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، وضعیت جسمانی مریم (نسیم) نقاش زرگران نوکیش مسیحی بیمار در چهاردهمین روز اعتصاب غذای اعتراضی در بند زنان زندان اوین مناسب نیست.
یک منبع نزدیک به خانواده نقاش‌زرگران با اعلام این خبر به گزارشگر هرانا گفت: “دیروز خانواده مریم ملاقات حضوری خارج از نوبت داشتند و بر این اساس مطلع شدند به دلیل اینکه به مریم در اعتصاب غذای قبلی در بهداری زندان توهین شده از رفتن به بهداری نیز خودداری می کند و حاضر نیست به هیچ وجه کار درمانی‌اش داخل زندان انجام شود.”
این منبع مطلع در ادامه در مورد آخرین وضعیت پرونده خانم نقاش‌زرگران تصریح کرد: “روزچهارشنبه از پزشکی قانونی بنا در رابطه با درخواست آزادی مشروطی که داده بود معاینه اش کردند و گزارش را به دادستانی فرستادند.”
وی درپایان تاکید کرد: “امروز خانواده مریم در مراجعه به دادستانی متوجه شدند که پزشکی قانونی بیماری قلبی او را تایید کرده است. دادستانی به آن‌ها گفته دست ما نیست نهاد امنیتی اطلاعات مخالف آزادی مشروط اوست و ممانعت به‌عمل می‌آورد.”
مریم نقاش زرگران از روز سه شنبه پانزدهم تیرماه مجددا اعتصاب غذا کرده است. خواسته وی «آزادی بی قید و شرط» عنوان شده است. چهار روز اول اعتصاب غذای وی در حمایت از نرگس محمدی که او نیز در اعتراض به عدم اجازه تماس با فرزندانش در اعتصاب غذا به سر می‌برد، بوده است.
خانم زرگران در تاریخ بیستم تیرماه با انتشار نامه ای در ششمین روز از اعتصاب غذایش با عنوان «وقتش رسیده که سکوت سه ساله ام را بشکنم» از روند بازداشت‌ها و بازجویی‌های غیرقانونی‌اش سخن گفت و بر ادامه بی عدالتی در مورد پرونده‌اش و تداوم اعتصاب غذایش تاکید کرد.
خانم زرگران پیش‌تر پس از یازده روز اعتصاب غذا در تاریخ ۱۷ خردادماه به مرخصی اعزام شده بود. وی با این‌که تمامی خواسته‌هایش تحقق نیافته بود با درخواست خانواده و دوستان اعتصاب غذایش را شکست. پس از مدت کوتاهی علی‌رغم عدم تکمیل دوره درمان با توجه به مخالفت دادستانی جهت تمدید مرخصی و تهدید به ضبط وثیقه، مورخ ۷ خردادماه خود را به زندان اوین معرفی کرد.
نسیم زرگران به دلیل ابتلا به بیماری ASD حدودا ٩ سال قبل تحت جراحی قلب قرار گرفت و نیاز مبرم به مراقبت های ویژه و مستمر پزشکی دارد. علاوه بر این او در یک سال اخیر با بی حسی دست و پا و درد مزمن در مفاصل و ستون فقرات مواجه شده است که پس از ماهها در مراجعه اولیه به پزشک متخصص تشخیص اولیه بیماری های دیسک کمر، آرتروز و پوکی استخوان بوده است و پزشک معتمد زندان دستور بستری ۵ روزه و نیاز فوری به انجام فیزیوتراپی را صادر کرده که با عدم مجوز دادستانی وی همچنان از درد بسیار رنج می برد.عدم صدور مجوز از سوی نهادهای قضائی مربوطه پروسه درمانی وی مغفول مانده است.
مریم (نسیم) نقاش رزگران نوکیش مسیحی اولین بار در اسفندماه ١٣٨٩ به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار و مورد بازجویی قرار گرفت. این بازجویی ها که با تهدید و مزاحمت برای اعضای خانواده وی همراه بود، اغلب در مکان های غیر رسمی و حول پرسش از کلیسای خانگی و جامع ادامه یافت.
وی نهایتا چند روز پس از بازداشت سعید عابدینی، شهروند ایرانی-آمریکایی که برای تاسیس پرورشگاه در شمال ایران به کشور بازگشته بود، از سوی پلیس امنیت به صورت تلفنی احضار و بازداشت شد و در همین روز منزل پدری وی مورد تفتیش و کتاب ها و جزوات دینی و لوازم شخصی وی توقیف شد.
این نوکیش مسیحی پس از بازداشت جهت انگشت نگاری به زندان اوین منتقل و بدون هیچ گونه تفهیم اتهامی به ساختمان وزرا منتقل شد. وی به مدت ۵ شبانه روز بدون بدوی ترین امکانات بهداشتی در این مکان بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت. اغلب موضوع سئوالات در مورد کیفیت برگزاری مراسم در این کلیساها بود.
خانم زرگران نهایتا به زندان اوین منتقل و از سوی شعبه ٢ دادسرای شهید مقدس تفهیم اتهام شد. تنها اتهام وارده به وی تبلیغ علیه نظام بود.
مریم نقاش زرگران پس از ١٩ روز بازداشت موقت در بند نسوان اوین با قید وثیقه ٧٠ میلیونی آزاد شد. وی توسط قاضی مقیسه، ریاست شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق اجتماع و تبانی به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد. این در حالی‌است که چنین اتهامی هرگز به وی تفهیم نشده بود


زندان تبریز؛ یک زندانی به مرخصی آمد، یک زندانی به زندان بازگشت

  زندان تبریز؛ یک زندانی به مرخصی آمد، یک زندانی به زندان بازگشت

zendan tabriz

خبرگزاری هرانا – رسول رضوی پس از یک‌هفته مرخصی روز گذشته به زندان مرکزی تبریز بازگشت. از سوی دیگر مرتضی مرادپور دیگر فعال زندانی از این زندان به مرخصی ۵ روزه اعزام شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز گذشته رسول رضوی با پایان مرخصی هفت‌روزه به زندان مرکزی تبریز بازگشت. همزمان مرتضی مرادپور از این زندان به مرخصی پنج روزه آمد.
رسول رضوی مورخ بیستم تیرماه از زندان مرکزی تبریز به مرخصی یک‌هفته اعزام شده بود. وی پیش‌تر پس از چند هفته اعتصاب غذا، «برای مهیا شدن شرایط برای رسیدگی به پرونده اش» به اعتصاب غذای خود پایان داد.
همزمان با بازگشت آقای رضوی، مرتضی مراد پور دیگر فعال ترک (آذری) زندانی نیز به مدت ۵ روز از زندان مرکزی تبریز به مرخصی آمد.
https://hra-news.org/fa/?p=92479

چهار ترکمن سنی مذهب با اتهام “عضویت در داعش” بزودی محاکمه میشون

چهار ترکمن سنی مذهب با اتهام “عضویت در داعش” بزودی محاکمه میشوند

turkmen

د

خبرگزاری هرانا – یونس نفسی، عبدالحی آق آتابای، محمد صفا مرادی گنبد و وحید یزدان پرست، چهار فعال مذهبی اهل سنت ترکمن با صدور کیفرخواست قرار است سوم مردادماه به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق «عضویت در داعش» در دادگاه انقلاب شهر گرگان محاکمه شوند. این شهروندان ترکمن قویا اتهام وارده را رد می کنند و خود را مبلغان مذهبی می دانند که باورهای فقهی آنان با گروههای بنیادگرایی چون داعش در تضاد است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، یونس نفسی، عبدالحی آق آتابای، محمد صفا مرادی گنبد و وحید یزدان پرست، چهار شهروند سنی‌مذهب ترکمن با صدور کیفرخواست بصورت رسمی به اتهام «عضویت در داعش» در سوم مردادماه سال جاری دادگاهی می شوند.
یک منبع نزدیک به این شهروندان ترکمن با تایید این خبر در گفتگو با گزارشگر هرانا گفت: “در کیفرخواست این فعالین با طرح اتهام « اقدام علیه امنیت ملی با عضویت در گروههای معاند نظام (داعش)»، ماده ۴۹۹ مطرح شده که می‌تواند سه تا پنج سال حبس داشته باشد.”
این منبع نزدیک به متهمان در مورد دلیل طرح چنین اتهامی خاطرنشان کرد: “ترکمن ها حنفی مذهب هستند، یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت که هیچ گونه ارتباطی با سلفی گری و وهابیت ندارد. سابقه امر نشان می دهد دستگاه امنیتی به هدف سرکوب و محدود کردن جامعه سنی مذهب کشور همیشه برای مبلغین اهل سنت اتهامات سلف گری، وهابی گری و یا عضویت در گروه های معاند نظام را در نظر می‌گیرد در حالی که عمدتا این اتهامات پایه ای ندارند.”
این منبع مطلع در مورد سابقه فعالیت‌های یونس نفسی، عبدالحی آق آتابای، محمد صفا مرادی گنبد و وحید یزدان پرست تصریح کرد: “فعالیت های آقایان برای پاسداشت زبان و فرهنگ ترکمنی بوده و تلاش برای تبلیغ آموزه های دینی حنفی مذهب در حوزه ها و مساجد انجام می‌دادند. مثلا در مکتب های تابستانه و مساجد، فقه حنفی را به زبان ترکمنی تدریس می‌کردند.”
نامبردگان بایستی در تاریخ سوم مردادماه سال جاری در شعبه یک دادگاه انقلاب گرگان جهت رسیدگی به اتهام خود حضور یابند.
لازم به یادآوری است هرانا مهرماه سال گذشته گزارش کرده بود، طی ۱۰ روز ۱۴ شهروند اهل‌سنت ازجمله عبدالحی آتابای، یونس نفسی و وحید یزدان‌پرست در شهرهای مختلف استان گلستان بازداشت شده اند.
این چهار شهروند طی حدود ۴۵ روز بازداشت در سلول‌های انفرادی اداره اطلاعات استان گلستان در شهر گرگان بدون اجازه تماس با خانواده یا وکیل تحت بازجویی قرار گرفته بودند. پس از تکمیل پرونده و جلسه بازپرسی برای هریک قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی صادر و با تودیع آن تا وقت دادگاه آزاد شدند.
یک منبع محلی در خصوص بازداشت سه تن از آنان به گزارشگر هرانا گفته بود: «عبدالحی آتابای، یونس نفسی و وحید یزدان‌پرست را شب هنگام و در داخل منزل بازداشت کردند و منزل ایشان را هم تفتیش کامل کردند.»



https://hra-news.org/fa/?p=92102

دادگاه تجدیدنظر ۲۴ شهروند بهایی استان گلستان برگزار نشد

دادگاه تجدیدنظر ۲۴ شهروند بهایی استان گلستان برگزار نشد

bahaiyan golestan

خبرگزاری هرانا – دادگاه تجدیدنظر ۲۴ شهروند بهایی اهل استان گلستان که قرار بود روز گذشته برگزار شود به دلیل «تشکیک دادگاه تجدیدنظر در صلاحیت خود» برگزار نشد. این شهروندان در دادگاه بدوی به حبس‌های ۶ تا ۱۱ سال محکوم شده‌اند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دادگاه تجدیدنظر ۲۴ شهروند بهایی اهل شهرهای مختلف استان گلستان که قرار بود روز گذشته چهارشنبه ۲۳ تیرماه برگزار شود به دلیل «تشکیک دادگاه تجدیدنظر در صلاحیت خود» برگزار نشد.
یک منبع نزدیک به این شهروندان بهایی با اعلام این خبر درگفتگو با گزارشگر هرانا گفت: “مشکل بر می گردد به تشکیک دادگاه تجدیدنظر (شعبه سوم) در صلاحیت خود، لذا پرونده جهت تعیین تکلیف ارجاع می شود به شعبه ویژه تجدیدنظر در امور کودکان.”
این منبع مطلع در مورد پیچیدگی حقوقی این موضوع خاطرنشان کرد: “دلیل هم این است که یکی از متهمین حین دستگیری و تشکیل پرونده زیر ۱۸ سال داشته و لذا کودک محسوب می شده است. ازاین‌رو می بایست همه متهمین به تبع او در دادگاه ویژه کودکان (در مرحله بدوی) محاکمه می شدند.”
لازم به یادآوری است، ۳۲ شهروند بهایی ساکن شهرهای مختلف استان گلستان از مهرماه ۱۳۹۱ و طی یک پروژه یک ساله به بهانه معاشرت با مسلمانان و تبلیغ بهاییت، بازداشت شده و زیر شکنجه‌های شدید فیزیکی و روانی برای پذیرفتن اتهامات خود تحت فشار قرار گرفتند.
هشت تن از آنان با محکومیت به حبس‌های ۵ تا ۱۰ سال، در حال گذراندن حبس خود در زندان رجایی شهر هستند و ۲۴ تن دیگر که دادگاه ‌تجدیدنظرشان در ۲۳ تیر ماه جاری قرار بود برگزار شود به حبس‌های ۶ تا ۱۱ سال محکوم شده‌اند.
چندی پیش، ده نهاد حقوق بشری در این ارتباط با انتشار بیانیه مشترکی از اتحادیه اروپا خواستند تا در یک اقدام فوری، مانع آزار و اذیت شهروندان بهائی و لغو احکام زندان‌شان از سوی مقامات جمهوری اسلامی ایران شوند.

تعدادی از فعالان یارسان همزمان با سفر رئیس جمهور، با دوختن لبان خود دست به اعتراض زدند / ویدیو

تعدادی از فعالان یارسان همزمان با سفر رئیس جمهور، با دوختن لبان خود دست به اعتراض زدند / ویدیو

yarsan



خبرگزاری هرانا – دست کم سه تن از فعالان یارسان همزمان با سفر رئیس جمهور به کرمانشاه در اعتراض به محرومیت ها و تضییع سیستماتیک حقوق لبان خود را دوختند و روزه سکوت گرفتند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان با صدور بیانیه ای اعلام کرد با توجه به این که تلاشهای چند ساله ی مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان به منظور ملاقات با رئیس جمهور،  و حتی استاندارکرمانشاه – جهت یافتن راهکاری برای تعدیل تبعیضهای اعمال شده علیه مردم یارسان – به نتیجه ای نرسید و درخواست تجمع مسالمت آمیز مجمع نیز از طرف فرمانداری کرمانشاه رد گردید؛ لذا در اعتراض به:
۱: تبعیضهای همه جانبه ی مذهبی و قومی علیه مردم یارسان (در چهار دهه ی اخیر) و دخالت ندادن آنها در سرنوشت خویش؛
۲: قطع ارتباط یک طرفه ی مجلس شورای اسلامی و عدم اجرای وعده های آقای لاریجانی به  نمایندگان مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان در خصوص حل مشکلات و معضلات موجود؛
۳: بی توجهی به عقب ماندگی و عدم توسعه ی مناطق کردنشین و حاشیه ای؛
۴: وجود مافیای قدرت غیر بومی ناکارآمد در استان کرمانشاه؛
۵: علنی نشدن چرایی عدم اجرای وعده های انتخاباتی رئیس جمهور در رابطه با حقوق اقوام و مذاهب؛
و بالاخره، در اعتراض به آنچه که به جایی نمیرسد فریاد است؛ سه تن از فعالان مدنی یارسان در حرکتی نمادین – از بدو  ورود رئیس جمهور تا خروج وی از استان کرمانشاه – اقدام به دوختن دهان خود و گرفتن روزه سکوت می نماید.
Video Player

FacebookTwitterGoogle+اhttps://hra-news.org/fa/?p=92339https://hra-news.org/fa/?p=92339شتراک گذاری