۱۳۹۶ آذر ۲۱, سه‌شنبه

بررسی عدم احساس مسئولیت در قبال محیط زیست

مسئولیت به معنای ضمانت و تعهد است. مسئولیت چیزی با کسی بودن، یعنی به گردن او،بر عهده او، در ضامن و پایبندی او بودن است.بنابر این هر گاه انسان، متعهد به انجام کاری می‌شود در حقیقت مسئولیت انجام آن کار را پذیرفته است.
هر فردی از منظرهای مختلف تکالیفی بر دوش خود دارد و یا به تعبیر دیگر مسئولیتی بر عهده او است. از آن‌جا که انسان در ارتباط با سطوح مختلف از جمله ارتباط با خالق خویش، ارتباطات اجتماعی و ارتباط محیط زیستی است، نوع مسئولیتش نیز متفاوت است. برای روشن شدن ابعاد کامل بحث سطوح مختلف مسئولیت پذیری انسان را بیان می‌کنیم.
مسئولیت انسان در برابر  محیط زیست ، مسًولیت انسان دربرابر منابع طبیعی هست :
منابع طبیعی، ثروتی است که طبیعت برای استفاده انسان ها فراهم ساخته است و عامل انسانی، در پدید آمدن آن نقشی ندارد. ازبین بردن منابع طبیعی و آلوده ساختن محیط زیست، یکی از بزرگ ترین مشکلات عصر حاضر است که زندگی بشر را به خطر می اندازد. به عقیده دانشمندان، بیشتر نابسامانی های طبیعی، مانند: سیل ها، پیشروی آب دریاها، کاهش سفره های زیرزمینی و آسیب پذیری لایه اوزن، به علت نابودی و آلوده سازی محیط زیست است.
دوستان عزیز یک سوال ساده و در عین حال مهم خدمت شما دارم ، چرا در ایران هم مردم و هم مسئولین نسبت به وضعیت محیط زیست بی توجه هستند؟ یک زمانی اطلاعات کمی در مورد وضعیت محیط زیست بود و رسانه ها توجه زیادی به این موضوع نمی کردند ولی در حال حاضر این شرایط تا حدودی تغییر کرده است، چرا هنوز هشدارهای زیست محیطی شنیده نمی شود؟
طبق گفته  دکتر حسین آخانی ، گیاه شناس، بوم شناس،  و کارشناس محیط زیست و جغرافیای زیستی وکسی که  بهترین شخصیت محیط زیست و میراث طبیعی سال 2013 بود: مشکل محیط زیست ایران، انقراض یوز پلنگ نیست، بلکه انقراض متخصص محیط زیست و بخصوص اکولوژیست است. که اگر می خواهیم در آینده سازمانی قوی داشته باشیم و بتوانیم مشکلات محیط زیست را حل کنید، باید متخصصان زبده اکولوژی تربیت کنیم.
با توجه به اینکه دانشگاههای ایران قادر به این کار نیستند، ضرورت دارد صدها بورسیه داده شود. حتی اگر نیمی از آنها به کشور برگردند، می توانند کمک بزرگی به حل مشکلات محیط زیست و مدیریت توسعه پایدار کنند. .
درست است این روزها همه بلند می گویند، دریاچه ارومیه خشک شده، جنگلهای بلوط خشک شده، آلودگی افزایش یافته و ساخت سد گتوند رسوایی بزرگی در تاریخ مهندسی کشور است، اما به راستی چند نفر می توانند با عدد و رقم دلایل این رویدادها را ذکر کنند و راههای احیای دریاچه ارومیه را با توجه به پیچیدگیهای اقتصادی-اجتماعی-سیاسی ایران ارائه کنند، برای آلودگی اطلاعات مستقل بدهند و دقیقا بگویند، سهم هر دستگاه دولتی، صنایع، خودروها، و یا هر فرد عادی در ایجاد آلودگی چیست؟
همه آنچه ما می شنویم آمارهای دولتی است که خیلی نمی توان به درستی آنها مطمئن بود. دانشگاههای ما تقریبا روی هیچکدام از این موضوعات تحقیق اساسی نمی کنند. علت آن این است که کدام دستگاه دولتی حاضر است به محققی پول بدهد که فردا مچ خودش را بگیرد؟
تحقیقات هم بیشتر برای مقاله سازی است و بس. سازمان محیط زیست که باید مهمترین سازمان سفارش دهنده این تحقیقات باشد، نه پولی برای این کارها دارد و نه کادر کارشناسی و مدیریتی آن علاقه ای به حمایت از این تحقیقات دارند. با این وضعیت مشکلات محیط زیست ما شده در کلی گویی و غور زدن! حتی اندک متخصصانی هم که هستند، همدیگر را قبول ندارند و برای تقسیم منابع کوچک مالی با هم در ستیزند.
بودجه های ضعیف تحقیقاتی دانشگاهها هم اغلب اعضای هیئت علمی را به سوی محافظه کاری و زدو بند هدایت می کند. آدمی هم که محافظه کار شد و یا برای پول به زدو بند متوسل شد، نمی تواند محققی صادق، مستقل و با شهامت باشد. در مورد سد سازی هم  مطمئنا بدانید وزارتی که خود بانی سد سازی است، نمی گذارد اطلاعاتش به دست دیگران بیفتد. پس نتیجه می شود که اعتراضات در حد گفته های رسانه ای محدود می شود و در اجرا بکار نمی آید.
بهتره  خدمت شما عرض کنم که در قرن حاضر به دلیل کم ‌توجهی انسان‌ ها به محیط‌ زیست و خسارت ‌های جبران ‌ناپذیر به این میراث مهم و با ارزش، کره زمین در حال نابودی است.
بی ‌توجهی به محیط‌ زیست و اهمیت آن اثرهای جبران‌ ناپذیری هم چون ، گرم ‌تر شدن زمین، آلودگی هوا، سوراخ شدن لایه ازون، انقراض گونه ‌های مختلف گیاهی و جانوری، آب شدن یخ ‌های قطبی، آلودگی و کمبود منابع آبی را به وجود آورده و نسل ‌های آینده را درگیر مشکلات خود خواهد کرد.
مردم باید بدانند که بازگشت به طبیعت در مورد بسیاری از مواد موجود در زباله ها خیلی طول می کشه و این مواد سال ها باعث آلودگی و آسیب به محیط زیست می شوند. وقتی مردم درباره موضوعی شناخت عمیق نداشته باشند، دغدغه‌ای هم در قبال آن نخواهند داشت. دولت، مسوولین و رسانه‌ها باید به افزایش شناخت مردم از محیط زیست، کمک بیشتری کنند. هر چقدر کارشناسان، علاقه مندان و فعالان محیط زیست تلاش کنند، بی فایده است زیرا آن‌ها تعداد معدودی  از جامعه را تشکیل می‌دهند. حفاظت از یک سرزمین ، نیاز به همت تمام مردم دارد. تا زمانی که مردم در پیچ و خم مشکلات روزمره محیط زیست نباشند، امکان اصلاح این روند وجود ندارد. باید مدام از محیط زیست مطلع شوند تا در این باره آن دغدغه را پیدا کنند.
افزایش تولید زباله و حضور آن درکوچه و خیابان، دلیل بارزی بر وجود آلودگی تصویری است که درشیشه و قوطی های فلزی و بویژه آلومینیومی صدها سال روی زمین باقی می مانند.
کیسه های پلاستیکی و ظروف یک بار مصرف نیز همین گونه اند، زمانی که این کیسه ها و ظروف، جایگزین اقلام پارچه ای و کاغذی  شدند شاید کمتر کسی فکر می کرد در آینده ای نزدیک همین جایگزین ها، تبدیل به یکی از معضل های اصلی محیط زیست شوند.

این هم خدمتون  اضافه کنم که براساس تحقیقات انجام شده تنها در ایران سالانه بیش از 3 میلیون تن پلاستیک تولید می شود.
حالا سوال من اینجاست :برای ما ایرانی‌ها محیط زیست چقدر اهمیت دارد؟ یا بهتر بگوئیم  ما ایرانی‌ها چه میزان نگران محیط زیست هستیم؟ چقدر برایمان مطرح است که مقوله‌ای به نام محیط زیست وجود دارد، و ما در قبال حفظ، حراست و نگهداری از محیط زیست وظیفه داریم و مسوول هستیم ؟
 هر کجا که ما برای تفریح و پیک‌نیک می‌رویم، در عصر، غروب و شب آن روز، آن محل مملو از آشغال و زباله می‌شود. ما فاقد ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین سنت تربیتی هستیم که آشغال و زباله‌هایمان را در یک کیسه جمع کنیم و آن را درون اتومبیل‌مان نگه داریم تا در محلی مناسب بگذاریم.
 وحالا می رسیم به مسئولین و دولتمردان کشور و میزان توجه و احساس مسئولیت آنان به محیط زیست.
اگر گوشت مرغ گران شود، یا بهای نان بالا برود یا یک ماه یارانه‌هایمان عقب بیفتد، دنیا را به هم می‌ریزیم. رادیو و تلویزیون بدنبال  یافتن مسئول گرانی بر می آیند،  اما اگر دریاچه ارومیه خشک شود، تالاب انزلی به فاضلاب بدل شود، دریاچه بختگان به بیابان تبدیل شود، دریاچه پریشان به لجن‌زار تبدیل شود، جنگل‌های گرگان و مازندران  طعمه حریق شود( ودریغ از داشتن  یک فروند هلی کوپتر اطفاء  حریق که متاسفانه در منطقه وجود ندارد . چرا جنگل ابر به واسطه کشیدن جاده از وسط آن باید از بین برود، گرد و غبار از عراق ریه‌های مردم را پر میکند، نسل بسیاری از جانوران وحشی نادر نابود شود، هوای تهران و شهرهای بزرگ در بخش قابل توجهی از سال غیر قابل تنفس باشد، سبزیجات تهران با آب آلوده از مرده‌شورخانه بهشت زهرا آبیاری شود، جنگلی از مواد زائد پلاستیکی در اطراف‌مان به وجود بیاید، پست‌ترین نوع گازوئیل از نظر آلایندگی محیط زیست در کشور تولید و مصرف شود و هزار مصیبت و بلای دیگر به آب، هوا، خاک، جنگل، طبیعت و فضایی که در آن زندگی می‌کنیم وارد آید، نه مردم، نه مسئولین ،نه رادیو و تلویزیون، و نه هیچ نهاد و مرجعی کوچکترین اعتراضی نمی کنند.
کدام یک از ما ایرانی‌ها کوچک‌ترین اعتراضی را به مقامات و مسوولان کشورمان در خصوص فجایعی که دارد برسر محیط زیست مان می آید می کنیم؟ حفظ و حراست از بقای یوزپلنگ زاگرس، دریاچه ارومیه، جنگل‌های شمال و قابل استنشاق کردن هوای تهران، نا دیده گرفته می‌شودو  نه دستاوردی به حساب خواهد آمد. به بیان ساده‌تر کارهای زیست محیطی از جمله تلاش‌هایی هستند که اگر هم ثمری و برآیندی داشته باشند، سال‌ها بعد خود را نشان می‌دهند؛ 
  تلاش طاقت‌فرسا، صبر و حوصله به خرج دادن و کلی اعتبار هزینه کردن که فی‌المثل یوزپلنگ زاگرس از بین نرود و تعداد آن چندین قلاده هم بیشتر شود، یا اندکی از سرعت خشک شدن دریاچه ارومیه کاسته شود، یا سرعت از بین رفتن جنگل‌های شمال اندکی آهسته‌تر شود، چه ثمری برای امروز مسوولان دارد؟ به عبارت دیگر، مردم بی تفاوت نسبت به محیط زیست،مسئولین بی تفاوت نسبت به محیط زیست را روی کار می آورند. مسئولین هم وقتی می بینند مردم برای محیط زیست ارزش قائل نیستند،چرا کاسه داغ تر از آش شوند؟  این دور باطل سبب شده که روند مراقبت و توجه به محیط زیست ظرف 4 دهه گذشته به فاجعه تبدیل شود. کافی است یک آمار بگیریم که ظرف4 دهه گذشته روشنفکران، نخبگان سیاسی، دگر اندیشان سیاسی و اجتماعی، نویسندگان پیشرو، پیشگام، متعهد و منتقد، طرفداران حقوق بشر، جامعه مدنی و... چه میزان به مساله محیط زیست توجه کرده‌اند. کافی است یک آمار بگیریم که ظرف 4 دهه گذشته مطبوعات دگراندیش و متعهد چه میزان از صفحات خود را وقف انعکاس وضعیت هولناک محیط زیست در ایران کرده‌اند. همین سوال را می‌توان از ائمه جمعه جماعات، دانشگاهیان، مبلغان و رهبران مذهبی، نمایندگان 12 دوره مجلس شورای اسلامی و... نمود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر