خودکشی در ملاءعام یک اعتراض و فریاد است. زمانی
که کسی میخواهد به دیگران بفهماند در چه وضعیتی به سر میبرد، در ملاءعام خودکشی
میکند. یعنی مسائلی که جنبه عمومی و عامتر دارد. به طور مثال زمانی که به کسی
تعرض میشود، او در ملاءعام خودکشی میکند و به این شکل نسبت به شرایطش اعتراض میکند.
بنابراین میتوان گفت خودکشی در ملاءعام یک نوع از اعتراض است.
جامعه باید پیام کسانی که در ملاءعام خودکشی میکنند
را بررسی کند. افرادی که دست به این اقدام میزنند، نمیخواهند علت مرگشان خاموش
باشد.
اقدام به خودکشی با خودکشی که منجر به مرگ میشود،
متفاوت است. علت خودکشی افسردگی است و افسردگی از تنهایی میآید. زنان و دختران در
جامعه ما تنهاترند، یعنی فرصتهایی که بتوانند با دیگران باشند و شاد زندگی کنند
برایشان به رسمیت شناخته نمیشود.
متاسفانه در ایران ، خانوادهها حاضرند به پسرانشان
آزادی بدهند، اما همان آزادی را برای دخترانشان قائل نیستند و جامعه نیز به همین
گونه است یعنی بسیاری از مسائل برای پسران قابل قبول است، اما برای دختران اینطور
نیست.
حتی اگر مردی به زنش خیانت کند، جامعه با این
موضوع کنار میآید و با این مسئله به شکل سنتی برخورد میکند.
در این چند سال اخیر مسئله قلیان مطرح شده، برای جامعه ایران
اول مسئله این است که دختران قلیان نکشند و مدام روی این گونه مسائل دست گذاشته میشود
که دختران قلیانی یا سیگاری شدند. متاسفانه دختران ما حق ورود به ورزشگاه را
ندارند یا نمیتوانند دوچرخه سواری کنند و مدام برایشان محدودیت ایجاد میکنیم؛
در حالی دختران ما امروز نسبت به حق خود آگاه هستند و میدانند از نظر حقوق با
مردان برابرند. دختران حق ندارند به ورزشگاه بروند و هیجاناتشان را تخلیه کنند،
زیرا جوانان برای برخورد با آنها تربیت نشدند. چرا نمیگذاریم خانوادهها به
ورزشگاهها بروند؟ اگر مردانی وجود دارند که بیمار جنسی هستند، دختران باید محدود
شوند؟
جامعه باید امن شود نه اینکه جوانان را محدود کنیم . وقتی
دختران را محدود میکنیم؛ یعنی عملا ایجاد محدودیت برای دختران و آزادی بیشتر برای
پسران اتفاق میافتد و پسران و مردانی که درست تربیت نشدند، راحتتر دست به
ناهنجاری اخلاقی میزنند. زمانی که میگوییم یک دختر را محدود میکنیم باید بگوییم
نسبت به چه کسی؟ نسبت به پسر همان خانواده، به طور مثال اگر دختری دیر به خانه
بیاید، بازخواست میشود در حالی که اگر پسر همان خانواده دیر به منزل برسد، این
بازخواست صورت نمیگیرد. اگر جامعه ناامن است باید جامعه را درست کنیم نه اینکه
برای جوانان محدودیت ایجاد کنیم و این ناامنی هم برای دختران و هم برای پسران است.
متاسفانه امروز شرایطی را ایجاد کردیم که دختران
آسیبپذیرتر شدند. قوانین، مقررات و عرف جامعه همه به جوانان آسیب زده است. شادی
در جامعه به رسمیت شناخته نمیشود این مسئله برای دختران بیشتر است. متاسفانه شادی
را مترادف با بیبند و باری میدانیم. زمانی که نمیتوانیم شرایط تفریحات سالم را
برای جوانان مهیا کنیم و تفریحات سالم گران است همه چیز به شکل زیرزمینی ایجاد میشود
که بسیار خطرناک است و با زیرزمینی کردن شادیها و سرگرمیها، آن را به سمت
غیرسالم بودن میکشانیم.
با این شرایط دختران نمیتوانند احساسات و
هیجانات خود را بروز دهند. آمار افسردگی دختران تا سه برابر بالاتر از آمار
افسردگی در پسران است.
افراد در دوره نوجوانی میخواهد استقلال خود را
بیان کند و بگویند من هستم. اگر راه صحیح جلوی آنها نگذاریم خود به خود به راههای
ناصحیح روی میآورند و سعی میکنند با ناهنجاری خودشان را نشان دهند، بنابراین ما
باید درک کنیم، نوجوانان میخواهند؛ هویت خود را پیدا کنند و باید به آنها در این
زمینه با توجه به شرایط و استعدادهایشان کمک کنیم. متاسفانه هویت نوجوانان ما فقط
به کارنامه تحصیلیشان بستگی دارد در صورتی که هویت به هیچ وجه ربطی به کارنامه
ندارد.
دچار بحران هویت در جامعه هستیم .
تناقضهای زیادی در جامعه ما وجود دارد و دچار
بحران هویت در جامعه هستیم که نوجوانان نیز بسیار بیشتر از اقشار دیگر درگیر آن
هستند. به طور مثال نوجوانان را نباید با همسالانشان مقایسه کرد. متاسفانه نمیگذاریم
هویت نوجوان شکل بگیرد و همین میشود که شبکههای مجازی در آنها نفوذ میکند و به
نوعی هویت آنها را شکل میدهد. هویت نوجوانان ما مجازی است و هویت واقعی ندارند.
مسائلی مانند مواد مخدر نیز مانند همان افسردگی و
خودکشی در حال جوان شدن و زنانه شدن است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر